مثل بيست و ششم : بسان موجود ناتوان كه نياز به غذا و فرزند دارد - مثل هاى آموزنده قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثل هاى آموزنده قرآن - نسخه متنی

مولف: جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آياتى كه بيانگر كيفر بينى اقوام پيشين است ، فزونتر از آن است كه در اينجا منعكس شود. انديشه عبرت گيرى از حوادث ايجاب مى كرد كه ملتهاى بعدى با چشم و گوش باز، به تاريخ اقوام پيشين بنگرند و از آنها درس عبرت بگيرند و از تبهكارى و فساد، اجتناب ورزند، اما متاسفانه بسيارى از ملتها كه غرق در فساد بودند، از تاريخ درست عبرت نگرفته و به تبهكارى خود ادامه مى دادند. آنگاه كه عذاب الهى آنها را در اين جهان فرا گرفت دچار ندامت و پشيمانى مقطعى شدند و به راز و نياز پرداخته و از خدا مى خواستند آنان را مهلت ديگرى بدهد تا دعوت انبيا را بپذيرند و گرد گناه نگردند.

اين حقيقت در اين آيه آمده است :

و اءنذر الناس يوم ياءتيهم العذاب فيقول الذين ظلموا ربنا اءخرنا الى اءجل قريب نجب دعوتك و نتبع الرسل .

(مردم را از روزى كه عذاب الهى فرود مى آيد بترسان . در آن روز ستگران مى گويند: پروردگارا مدت بس محدودى به ما مهلت بده تا دعوت تو را بپذيريم و از پيامبران پيروى كنيم ).

در چنى هنگامى دو پاسخ به آنها داده مى شد:

1. مگر شما همانها نبوديد كه براى قدرت و مكنت خود، زوالى نمى انديشيديد و سوگند ياد مى كرديد كه بر اريكه قدرت و استمرار فساد، باقى خواهيد بود؟ چنانكه مى فرمايد:

اءو لم تكونوا اءقسمتم من قبل ما لكم من زوال .

2. آيا شما نبوديد كه در خانه هاى ستمگران پيشين كه به عذاب الى هلاك شده بودند سكنى مى گزيديد چرا از اين منازل و منازل خالى از صاحبان خويش ، درست عبرت نگرفتيد؟ چنان كه مى فرمايد:

و سكنتم فى مساكن الذين ظلموا اءنفسهم و تبين لكم كيف فعلنا بهم .

با توجه به اين دو پاسخ محكم و استوار، خدا حال ملتهاى پسين را كه عذاب الهى را ديدند، و مهلت خواستند ولى پاسخ منفى شنيدند و سرانجام عذاب الهى را ديدند، و مهلت خواستند ولى پاسخ منفى شنيدند و سرانجام نابود شدند به احوال ملتهاى پيشين تشبيه مى كند كه آنان نيز در عين قدرت و مكنت ، غرق در فساد بودند و به هنگام نزول عذاب خواهان مهلت بودند، ولى پاسخ مثبت به آنان داده نشد.

در اينجا سوالى مطرح است : چرا به مهلت خواهى آنان پاسخ مثبت داده نشد و بر خداى رحيم شايسته بود به آنان مهلت دهد تا راه اصلاح را در پيش گيرند.

پاسخ اين سوال روشن است . اين نوع اظهار ندامت و پشيمانى و درخواست مهلت تا در رديف صالحان قرار گيرد، يك امر مقطعى است . يعنى شرايط زندگى حكم مى كند كه پشيمانى رخ دهد تا از اين طريق نجات يابند ولى اگر شرايط، دگرگون گردد و عذاب الهى به رحمت تبديل شود، افراد فرو مايه به همان زندگى پيشين باز مى گردند و پيامهاى الهى را فراموش مى كنند.

حتى اين گروه در آخرت نيز درخواست چنين مهلتى و به تعبير بهتر بازگشت به دنيا مى كنند، ولى قرآن ، يادآور مى شود كه اگر اين گروه گنهكار به زندگى دنيوى باز گردند، باز از كارهاى زشت خود دست برنمى دارند، چنان كه مى فرمايد:

ولو ردوا لعادوا لما نهوا عنه و انهم لكاذبون .(176)

(اگر روزى به زندگى دنيوى باز گردند باز به آنچه كه از آن نهى شده اند، بازگشت مى كنند و آنها دروغ مى گويند).

با اين بيان حال مشبه (گروه تبهكار متاخر) و حال مشبه به (گروه تبهكار پيشين ) و وجه شبه نيز روشن گرديد و نيازى به تكرار نيست .

مثل بيست و ششم : بسان موجود ناتوان كه نياز به غذا و فرزند دارد

و يجعلون لما لا يعلمون نصيبا مما رزقناهم تالله لتسئلن عما كنتم تفترون . (نحل /56)

(آنان براى بتهايى كه هيچ گونه آگاهى ندارند، از آنچه به ايشان روزى داده ايم سهمى قرار مى دهند. به خدا سوگند در روز رستاخيز از آن دروغ و تهمت ، بازپرسى مى شوند).

و يجعلون لله البنات سبحانه و لهم ما يشتهون . (نحل /57)

(آنان براى خدا دخترانى قائل مى شوند، او از داشتن فرزند منزه است ولى براى خودشان آنچه ميل دارند، قائل مى شوند).

و اذا بشر اءحدهم بالانثى ظل وجهه مسودا و هو كظيم . (نحل /58)

(هرگاه به يكى از آنان مژده دهند كه دخترى نصيب او شده است صورتش ‍ از ناراحتى سياه مى شود و خشم خود را فرو مى برد).

يتوارى من القوم من سوء ما بشر به اءيمسكه على هون اءم يدسه فى التراب اءلا ساء ما يحكمون . (نحل /59)

(او از قبيله خود به خاطر بشارت بدى كه به او داده شده است ، پنهان مى شود، و نمى داند چه كند، آيا اين ننگ را بپذيرد دختر را زنده نگه دارد يا در خاك پنهانش كند؟ چه بد داورى مى كنند).

للذين لا يومنون بالاخرة مثل السوء و لله المثل الاعلى و هو العزيز الحكيم . (نحل /60)

(براى آنان كه به سراى آخرت ايمان ندارند، صفت بد و خدا صفت برتر را دارد و او قدرتمند و حكيم است ).

صفات مشركان

مشركان عهد رسالت ، كه بتها را به عنوان رب و پروردگار جهان و انسان مى انگاشتند، و تصور مى كردند كه كارهاى خدا به آنها تفويض شده است ، آنها را با صفاتى توصيف مى كردند كه با توجه به ديگر آيات روشن مى شود.

1. از آنچه كه خدا از دام و غله روزى مشركان كرده بود، بخشى از آن را از آن خدا، و بخشى ديگر را از آن بتان قرار مى دادند، چنان كه در آيات نيز به اين اشاره مى كند.

و جعلوا لله مما ذرء من الحرث و الانعام نصيبا فقالوا هذا لله بزعمهم و هذا لشركائنا فما كان لشركائهم فلا يصل الى الله و ما كان الله يصل الى شركائهم ساء ما يحكمون .(177)

(آنان از زراعت و دامى كه خدا آفريده بود بخشى را به خدا اختصاص ‍ مى دادند و به اعتقاد خود مى گفتند اين براى خدا و اين هم براى شريكان ما (كه همان بتها باشند)، آنچه كه براى بتها قرار مى دادند به خدا نمى رسيد ولى از آنچه كه براى خدا قرار مى دادند، به بتها داده مى شود، چه بد داورى مى كردند).

و در آيه مورد بحث مى فرمايد: و يجعلون لما لا يعلمون نصيبا مما رزقناهم آنگاه يادآور مى شود، در روز قيامت از اين تقسيم بى پايه و بى اساس كه نوعى افترا است بازخواست مى شوند.

2. يكى ديگر از ويژگيهاى آنان اين بود كه براى خداى پيراسته از جسم و جسمانيات ، دخترانى قائل بودند و معتقد بودند كه آنها فرزندان خدا هستند، و به اين نكته با اين جمله اشاره مى كند: (و يجعلون لله البنات )، آنگاه قرآن به نقد اين نظر با لفظ (سبحان ) مى پردازد، يعنى خدا منزه از چنين فرزنددارى است ، خواه دختر باشد، خواه پسر، و همگى در سوره توحيد در نمازها مى خوانيم : (لم يلد ولم يولد).

/ 78