مثل نهم : انفاق خالصانه در راه خدا - مثل هاى آموزنده قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثل هاى آموزنده قرآن - نسخه متنی

مولف: جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رياء عابدان و زاهدان

ريا دام گسترده براى آن گروه است كه نفس سركش را از تظاهر به گناه باز مى دارند، و شيطان از جذب آنان به گناه از جرائم ظاهرى ماءيوس ‍ مى گردد.
در اين صورت ، خويشتن دارى از گناه ، و ترك لذايذ نفسانى از طريق قواى ظاهرى ، در درون گروهى كه روح آنان از عشق به خدا و معنويت خالى است ، خلا عظيمى پديد مى آورد و نفس هوسباز، پيوسته به دنبال روزنه اى
مى گردد كه از آن راه اين خلا را پر كند، از اين جهت نفس به خاطر بريدگى از ظاهر، متوجه درون و دل مى گردد، و آنجا را نقطه فعاليت خود قرار مى دهد.

چون لذت عبوديت و پيوستگى به كمال مطلق را نچشيده ، تحسين و تمجيد مردم و ستايشگرى هاى آنان در كام او شيرين مى آيد، سپس كم كم با تلويح و تصريح كارهاى خير و نيك گذشته را به رخ اين و آن مى كشد، و آن بخش از كارهاى نيك را انجام مى دهد كه سر و صداى آفرين و اعجاب و ستايشگرى مردم را برانگيزد و با اوج گيرى اين روح ، كم كم از مرز معنويت دور شده و به حريم گناه نزديك مى گردد، انگيزه او در كار نيك به جاى (مرضات الله ) و يا پاداشهاى اخروى ، همان شهرت و ستايش مردم مى گردد، و عمل صالح در نظر او، جز پل پيروزى براى كسب جاه و مقام ، و تحصيل شهرت و موقعيت حقيقت ديگرى پيدا نمى كند سپس كار به آنجا مى رسد كه فرايض الهى را از آن نظر انجام مى دهد كه مردم او را عابد و زاهد، متقى و پرهيزگار بينديشند و تقوا و پرهيزگارى و نيكوكارى او نقل محافل گردد و در اجتماع از احترام فوق العاده اى برخوردار شود.
يك چنين فرد به ظاهر خداپرست ، خودپرست و خودمدار است ، خداى او، نفس او است ، دين او لذايذ نفسانى او است و به قول مولوى :




  • چون سزاى اين بت نفس او نداد
    مادر بت ما بت نفس شما است
    زانكه آن بت مار، و اين بت اژدهاست



  • ز بت نفس ، بتى ديگر بزاد
    زانكه آن بت مار، و اين بت اژدهاست
    زانكه آن بت مار، و اين بت اژدهاست



برخى تا پايان عمر در اين حد باقى مى مانند و به تظاهر و ريا عمر خود را به سر مى برند و دست از فرايض و واجبات و اعمال صالح به صورت رياكارانه برنمى دارند، و برخى ديگر پس از گذشت زمانى نقاب نفاق از چهره برمى كشند، از ريا و تزوير، براى كسب مقامات دولتى و مناصب اجتماعى بهره مى گيرند و با آن زهد و عبادت دروغين نيز وداع مى نمايند، و پس از ارتقاء از تظاهر به زشت كارى و الحاد نيز اباء نمى كنند.

صورت ملموسى از تمثيل قرآن

در رژيم گذشته ، در يكى از شهرهاى جنوب ، شهردار رياكارى بود كه در جاى چمن هاى فلكه بزرگ شهر، گل كارى نكرده بود، اتفاقا گزارش رسيد كه طاغوت وقت ، عازم جنوب است و از آن نقطه عبور خواهد كرد، شهردار ريا كار يك روز پيش از ورود طاغوت ، گل هايى را از گل فروشى ها خريد و بر زمين چمن نشاند تا لحظه اى توجه ارباب خود را جلب كند، آنگاه پس از دو روز گلها افسرده شد و چمن ، آرايش دروغين خود را از دست داد. من پس از شنيدن اين جريان به ياد آيه مورد بحث افتادم كه عمل رياكار را به شكل عمل آن شهردار رياكار توصيف مى كند و روشن مى سازد كه عمل رياكاران كاملا بى عمق و بى ريشه است ، در حالى كه كارهاى الهى كاملا عميق و ريشه دار مى باشند.

مثل نهم : انفاق خالصانه در راه خدا

و مثل الذين ينفقون اءموالهم ابتغاء مرضات الله و تثبيتا من اءنفسهم كمثل جنة بربوة اءصابها وابل فاتت اءكلها ضعفين فان لم يصبها وابل فصل و الله بما تعملون بصير. (البقرة /264).

(و كار كسانى كه اموال خود را براى خشنودى خدا و تثبيت ملكات انسانى در روح خود انفاق مى كنند همچون باغى است كه در نقطه بلندى باشد و بارانهاى درشت به آن برسد و ميوه خود را دو چندان دهد (و هميشه شاداب و با طراوت است ) و اگر باران درشت به آن نرسد بارانى نرم به آن مى رسد و خداوند به آنچه انجام مى دهيد بيناست ).

تفسير واژه ها

1. ربوة مفرد، و جمع آن ربى است ، و به نقطه بلند از زمين گفته مى شود.

2. وابل : باران درشت .

3. طل : باران ريز.

اخلاص در عمل يا انقلاب ارزشها

اخلاص در عمل و يا كار براى خدا از اصولى است كه اسلام به آن دعوت كرده و مايه انقلاب ارزشها شده است ، و اگر اين اصل در جامعه پياده شود فضاى زندگى جامعه را شفاف و خندان مى گردد و بسيارى از كشمكشها و خودخواهى ها پايان مى پذيرد.

مسلما كار، بدون انگيزه صورت نمى پذيرد و كار بدون انگيزه نوعى خطا و غفلت بشمار مى رود. چيزى كه هست محرك و انگيزه در امور فردى ، نوعا سود شخصى مى باشد مثلا آنجا كه انسان احساس نياز مى كند براى رفع نياز خود دست به تلاش مى زند، يك چنين كار در چهارچوب كارهاى فردى بسيار مستحسن و ستوده است .

ولى آنجا كه كار، آهنگ اجتماعى پيدا مى كند، انگيزه بايد دگرگون گردد و رضاى الهى و يا لااقل علاقه به انسانها محرك انسان باشد، اگر انگيزه كار آلوده گردد، خودخواهى و (غير خودنخواهى ) محرك انسان شود كار تظاهرى بيش نبوده و ديرى نخواهد پاييد.
قرآن در تبيين عقيم ماندن كارهاى ريايى و در مقابل ، ثمر بخش بودن كارهاى توام با اخلاص ، از دو تمثيل بهره مى گيرد كه با تمثيل نخست در شماره قبل آشنا شديم ، اكنون به تبيين تمثيل دوم در مورد كارهاى همراه با اخلاص مى پردازيم .

كشاورزى ، زمين مناسبى را در يك نقطه بلندى براى احداث باغ اختصاص ‍ مى دهد، نقطه اى كه هم از تابش آفتاب بهره مى گيرد و هم از بارانهاى فصلى اعم از درشت و ريز، او نهالها را را در دل زمين كاشته و هماهنگ با شرايط جوى به پرورش آنها همت مى گمارد، چيزى نمى گذرد كه نهال ها به صورت درخت برومند در آمده و دو چندان ميوه مى دهد.

شگفت آنجا است كه باران درشت گاهى مايه تباهى زراعت مى گردد چنانكه در مثل قبلى بيان گرديد، در حالى كه در اين تمثيل باران درشت مايه پرورش نهال ها و درختان مى گردد، چطور شد كه يك عامل در شرايطى ويرانگر و در شرايطى ديگر نعمت پرور است ؟

علت آن اين است كه در تمثيل نخست كشاورز بدون آگاهى از شرايط زمين دانه بر خاك ضعيفى كه روى سنگ را پوشانيده بود افشانده بود، طبعا در چنين شرايطى بوته در دل زمين ريشه نمى دواند و باران درشت خاك و بوته را مى شويد، و به رودخانه مى ريزد.
در حالى كه در تمثيل دوم نهال هاى كشاورز پنجه در دل زمين افكنده و در قشرى از زمين پنهان شده است ، باران نه تنها درخت را از جاى برنمى كند بلكه در دل زمين نفوذ كرده و ريشه ها را آبيارى مى كند.

با توجه به اين نكته مثل موقعيت مرد رياكار با انسان مخلص كاملا روشن مى گردد، مثل رياكار مثل آن كشاورز بذر افشان است كه بر خاك ضعيفى كه بر روى سنگ قرار گرفته بذر مى افشاند، اگر دانه در اين حالت در دل زمين ريشه نمى دواند و به قول شاعر:




  • هر آن كس فكند تخم بر روى سنگ
    چو آيد وقت دخلش ، نيايد به چنگ



  • چو آيد وقت دخلش ، نيايد به چنگ
    چو آيد وقت دخلش ، نيايد به چنگ



عمل رياكار نيز در روح و روان انسان ريشه ندوانيده و جز ظاهر سازى چيزى نمى باشد.

از اى بيان روشن مى گردد كه چرا اعمال رياكاران پس از اندى مى خشكد و از حركت باز مى ماند ولى كارهاى مردان خدا دور از ريا صدها سال ، نعمت و بركت مى دهد.

بى ريشه بودن كار، هم مورد تاييد وحى الهى است و هم مشاهدات اجتماعى آن را تاءييد مى كند.

جمله (و تثبيتا من اءنفسهم ) به اين معنى است كه انفاق كنندگان با اخلاص نه تنها در انفاق خواهان تحصيل رضاى خدا هستند بلكه پيوسته خود را آماده مى سازند كه در آينده آن را با منت باطل نسازند.

اين جمله مى تواند، اشاره به مطلب ديگرى باشد و آن اين كه افراد با ايمان با انفاق در راه خدا به نفس و روان خود ثبات و آرامش مى بخشد و انفاق مايه آرامى روح آنان مى گردد زيرا (الا بذكر الله تطمئن القلوب ): (دلها با ياد خدا آرام مى گيرد).

/ 78