مثل بيست و هفتم : موقعيت معبودهاى دروغين و معبود واقعى
و يعبدون من دون الله ما لا يملك لهم رزقا من السموات و الارض شيئا و لا يستطيعون .(آنها غير از خدا، موجودى را مى پرستند كه مالك روزى آنها از آسمان و زمين نيستند و براى روزى رسانى توانايى ندارند).فلا تضربوا لله الامثال ان الله يعلم و اءنتم لا تعلمون .(براى خدا نظيرها و مانندهايى قائل نشويد زيرا خدا مى داند و شما نمى دانيد).ضرب الله مثلا عبدا مملوكا لا يقدر على شى ء و من رزقناه منا رزقا حسنا فهو ينفق منه سرا و جهرا هل يستوون الحمد لله بل اءكثرهم لا يعلمون . (نحل /73 - 75)(خدا مثلى را زده است ، برده مملوكى را كه بر چيزى قادر نيست و انسانى كه از نزد خودمان به او رزق نيكو بخشيده ايم ، و او از آن روزى پنهان و آشكار، انفاق مى كند، آيا اين دو نفر برابرند؟! ستايش خدا راست ولى بيشتر آنان نمى دانند).
تفسير
منطق قرآن در ابطال بت پرستى اين است كه بايد موجودى را پرستش كرد كه بتواند نياز پرستشگر را برطرف كند، و روزى و زندگى او در دست او باشد. در حالى كه بتهاى مورد ستايش ، فاقد چنين قدرت و توانايى هستند. در اين صورت چگونه اين موجودات پست مورد ستايش قرار گرفته و براى خدا (مثل ) و (نظير) پنداشته شده اند؟در آيه نخست ، اين حقيقت بيان شده است ، چنانكه مى فرمايد:و يعبدون من دون الله ما لا يملك لهم رزقا...(جز خدا معبودانى را مى پرستيد كه مالك روزى آنان نيستند، نمى توانند رزق آنان را از زمين و آسمان ، تحويل آنها دهد).سپس در آيه بعدى انتقاد از آن مى كند كه اين بيچارگان و فرومايه ها، بتها را مثل و نظير خدا قرار داده اند، و براى تفهيم اين مطلب از اين جمله بهره مى گيرد: (فلا تضربوا لله الامثال ): (براى خدا، مثل و نظيرى قائل نشويد).جمله (فلا تضربوا لله الامثال ) به معناى اين است لا تجعلوا لله الاشباه و الامثال فى العبادة .(180)آنگاه خداوند بزرگ ، موقعيت بتها را نسبت به خود، روشن مى سازد، به اين بيان : فرض كنيد برده مملوكى است كه توانايى انجام كارى ندارد، اگر هم مالى داشته باشد، نمى تواند در آن تصرف كند، در مقابل آن فردى است ثروتمند و توانگر و شب و روز در حال انفاق بوده و فيض خود را به ديگران مى رساند.