قرآن در اين آيه از تبديل يك دانه به هفتصد دانه خبر مى دهد و اين يك واقعيت است كه كشاورزان كاركشته از صحت آن خبر مى دهند زيرا:در شرايطى كه زمين آماده كشت باشد و خورشيد همراه با باران كافى ، بر آن بتابد چه بسا ممكن است يك دانه به فزونتر از آنچه كه در آيه آمده تبديل شود. كشاورزى آگاه از اصول كشاورزى به خود اينجانب گفت من در برخى از سالها از يك بوته نهصد دانه برداشت كردم و چه بسا ممكن است فزونتر از آن نيز رخ دهد.هدف آيه اين است كه يك مطلب عقلانى را به صورت محسوس درآورد زيرا قرآن قبل از اين آيه به افرادى كه در راه خدا قرض مى دهند نويد مضاعف داده و چنين مى فرمايد:من ذا الذى يقرض الله قرضا حسنا فيضاعفه له اءضعافا كثيرة و الله يقبض و يبسط و اليه ترجعون .(110)(كيست كه به خدا قرض الحسنه اى دهد و از اموالى كه خدا به او بخشيده انفاق كند تا آن را براى او چندين برابر كند؟ و خداوند است كه روزى بندگان را محدود يا گسترده مى سازد، و انفاق هرگز باعث كمبود روزى آنها نمى شود و به سوى او باز مى گرديد).اين آيه گزارش مى دهد كه خدا به وام دهندگان چند برابر مى دهد و در آيه مورد بحث مى فرمايد:(و الله يضاعف لمن يشاء).(خدا درباره هر كس بخواهد پاداش بيشترى بدهد).اكنون در ذهن انسان اين مطلب جلوه مى كند كه چگونه يك عمل كوچك ، به چند برابر تبديل مى شود براى رفع هر نوع استبعاد، خدا مساءله معقول را در لباس محسوس ريخته ، از تبديل دانه به هفتصد دانه خبر داده و از اين طريق حيرت و ترديد ساده لوحان پايان بخشيده است .
شرايط انفاق
در حالى كه انفاق و كمك به افتادگان و بينوايان يك عمل نيكى است اما اسلام انفاق را به هر صورت نمى پذيرد، تنها به انفاقى پاداش مى دهد كه انگيزه آن خدا باشد و طبعا كارى كه براى خدا است بايد از هر نوع پيرايه ، پيراسته باشد، مثلا هر گاه بينوايى را كمك كرد و منت بر او نگذارد يا او را آزار و اذيت نكند؛ زيرا در اين دو صورت عمل قداست خود را از دست داده و فاقد پاداش خواهد بود.اصولا انفاق به افراد همراه با منت و آزار سبب شكست روحى و تحقير طرف مى شود و در اين صورت اگر لقمه نانى به او داده در برابر سرمايه روحى او را از دست وى گرفته است . زيرا اين فرد آنچنان احساس حقارت در خود مى كند كه اين لقمه نان جبران آن را نمى كند و لذا در آيه بعدى مى فرمايد:الذين ينفقون اءموالهم فى سبيل الله ثم لا يتبعون ما اءنفقوا منا و لا اءذى لهم اءجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون .(111)(كسانى كه اموال خود را در راه خدا، انفاق مى كنند، و پس از انفاق نه منت مى گذارند و نه آزارى مى رسانند براى آنان پاداشى است نزد پروردگارشان نه ترسى دارند و نه غمگين مى شوند).اين آيه ناظر به آداب انفاق توانگران است كه بايد عمل نيك آنان پيراسته از منت و آزار باشد.آيه بعدى ناظر به آداب گروهى است كه از آنها درخواست كمك مى شود ولى توانايى كمك كردن ندارند، وظيفه اين گروه چيز ديگر است و آن اين كه با زبان خوش سائلان را رد كنند و از آنها معذرت و پوزش طلبند، چنان كه مى فرمايد:قول معروف و مغفرة خير من صدقة يتبعها اءذى و الله غنى حليم .(112)(در برابر سائلان ، گفتار خوش و عفو و گذشت نيكوتر از انفاق است كه به دنبال آن آزار باشد خداوند بى نياز و بردبار است ).