مثل هاى آموزنده قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثل هاى آموزنده قرآن - نسخه متنی

مولف: جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كمال اخلاص

اخلاص براى خود مراتب مختلفى دارد كه مرحله اتم آن از اولياى خدا است .

در دوران نوجوانى از استادى شنيدم : بعد از درگذشت والد شريف مرتضى و شريف رضى قرار شد اثاث خانه ميان آن دو برادر تقسيم شود پس از تقسيم همه اثاث ، قرآنى در وسط باقى ماند، مقسم تصميم گرفت آن را به يكى از دو برادر بدهد.

مقسم گفت : قرآن را آن كس بردارد كه از زمان تكليف تا به حال گناهى را مرتكب نشده است ، ناگهان هر دو برادر دست روى قرآن نهادند.

مقسم گفت : اين قرآن را كسى بردارد كه تاكنون مكروهى را مرتكب نشده ، هر دو برادر دست روى قرآن نهادند.

مقسم گفت : اين قرآن را آن كس بردارد كه هيچ وقت مباحى را مرتكب نشده باشد.

در اين موقع مرتضى دست روى قرآن نهاد و رضى از نهادن دست روى قرآن خوددارى كرد.

مقسم پرسيد: چگونه هيچ مباحى را مرتكب نشدى ؟

مرتضى گفت : من از دوران تكليف به اين طرف همه كارهاى خود را از خواب و خوراك براى خدا انجام داده ام ، تا در سايه انجام امور مباح ، بتوانم در خدمت خدا و اطاعت او باشم !

ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا!

مولوى در مثنوى داستانى را از اخلاص حضرت على عليه السلام نقل مى كند كه به حق آموزنده است زيرا انسان از نظر اخلاص به پايه اى مى رسد كه خشم خود را در برابر دشمنى كه بر او پيروز شده فرو مى برد و پس از فروكش كردن خشم براى خدا به زندگى دشمن خاتمه مى بخشد زيرا در حال خشم از آن واهمه دارد كه كشتنش براى خشم خويش باشد نه براى خدا، چنان كه مى فرمايد:




  • از على آموز اخلاص عمل
    در (غزا) بر پهلوانى دست يافت
    او خدو انداخت بر روى على
    او خدو انداخت بر روى كه ماه
    در زمان انداخت شمشير آن على
    گشت حيران آن مبارز زين عمل
    گفت بر من تيغ تيز افراشتى
    از چه ديدى بهتر از پيكار من
    تا شدى تو سست در آشكار من



  • شير حق را تو غنى دان از دغل
    زود شمشيرى برآورد و شتافت
    افتخار هر نبى و هر ولى
    سجده آرد پيش او در سجده گاه
    كرد او اندر غزايش كاهلى
    و از نمودن عفو رحم بى محل
    از چه افكندى مرا بگذاشتى
    تا شدى تو سست در آشكار من
    تا شدى تو سست در آشكار من



تا اينكه مى گويد على عليه السلام پاسخ گفت :




  • گفت من تيغ از پى حق مى زنم
    شير حقم نيستم شير هوا
    فعل من بر دين من باشد گواه (117)



  • بنده حقم نه مامور تنم
    فعل من بر دين من باشد گواه (117)
    فعل من بر دين من باشد گواه (117)



قرآن در دعوت به اخلاص

قرآن به صورت هاى گوناگون به اخلاص در عمل دعوت مى كند و تحت عناوين ياد شده در زير اين حقيقت را بيان مى كند:

1. مرضات الله

قرآن آن گروه را مى ستايد كه كار را براى تحصيل رضا و خشنودى خدا، انجام دهند آنجا كه مى فرمايد:

و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤ وف بالعباد.(118)

(برخى از مردم با جان خود رضاى الهى را مى خرند، خدا به بندگان مهربان است ).

2. وجه الله

در بسيارى از آيات ، انگيزه را وجه الله معرفى مى كند و مى فرمايد:

و ما تنفقون الا ابتغاء وجه الله .(119)

(انفاق نمى كنيد مگر براى تحصيل رضاى خدا).

كلمه وجه در اين موارد به معنى ذات خداست چنان كه مى فرمايد:

و يبقى وجه ربك ذو الجلال و الاكرام .(120)

گواه بر اين كه وجه به معنى ذات است اين كه در اين آيه ، ذوالجلال وصف (وجه ) است ، نه وصف (رب ) زيرا اگر وصف (رب ) بود لازم بود بفرمايد: (ذى الجلال و الاكرام ) مسلما آنچه كه داراى جلالت و عظمت است ذات حق تعالى است .

3. رضوان الله

سومين واژه اى كه قرآن در دعوت به اين اصل به كار مى برد، واژه (رضوان ) است كه در نزد اهل معرفت جذبه و كشش خاصى دارد، و براى اهل كمال لذتى بالاتر از تحصيل آن نيست و نهايت آرزوى هر عارف اين است كه اعمال بدنى و قلبى او مظهر رضاى حق باشد. قرآن اين لفظ را به صورت هاى (رضوان الله )، (رضوان من الله )، (رضوانه )، (رضوان ) و (رضوانا) به كار مى برد، از باب نمونه تراهم ركعا سجدا يبتغون فضلا من الله و رضوانا(121) پيامبر و ياران او را در حال ركوع و سجود مى بينى كه خواهان كرم خدا و خشنودى او مى باشند.

/ 78