مثل هاى آموزنده قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثل هاى آموزنده قرآن - نسخه متنی

مولف: جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تا اين جا ما به توضيح جمله هاى آيه پرداختيم و مفهوم آيه را روشن كرديم .

ولى به بيان نكاتى كه در آيه نهفته است ، مى پردازيم :

آيه در اين تمثيل به نكات دهگانه اى اشاره مى كند، و اين خود مى رساند كه قرآن و بالاخص اين آيه محصول فكر انسانى نيست كه در محيطى دور از علم و دانش پرورش يافته ، بلكه سخنى است كه از عالم بالا بر او القا گرديده است . اى نكات عبارتند از:

1. گاهى مبارزه حق و باطل به صورت مبارزه ايمان به خدا و كفر به او در مى آيد در اين صورت تشبيه حق (ايمان ) به آب ، تجلى خاصى پيدا مى كند،
زيرا همان طور كه آب ، مايه حيات بلكه آغاز حيات جانداران و گياهان است و قرآن مجيد درباره آن مى گويد:

و جعلنا من الماء كل شى ء حى .(167)

(هر موجود زنده اى را از آب آفريديم ).

همچنين ايمان به خدا و روز رستاخيز مايه حيات اجتماعى مى باشد و در پرتو ايمان به خدا، عدل اجتماعى كه در حقيقت مايه زندگى اجتماعى است زنده مى گردد، و عواطف انسانى و احساسات پاك بشرى ، تجلى خاصى پيدا مى كنند، در صورتى كه ملت فاقد ايمان ، هيچ انگيزه اى براى مراعات حقوق افتادگان و اجراى عدالت اجتماعى ندارد و پيوسته در لب پرتگاه فاصله طبقاتى قرار گرفته ، و با جنگهاى كوچك و بزرگ دست به گريبان است .

روزى (فرويد) روانكاو معروف تصور مى كرد كه روزگار دين سپرى گرديده و نظامات مدنى و تربيتهاى اجتماعى ، جايگزين دين شده است ، ولى تلفات وحشت آور جنگ اول جهانى ، كه آمار تلفات آن از ده ميليون نفر تجاوز كرد، او را مجبور كرد كه فرضيه خود را پس بگيرد، و جنگ دوم جهانى روشن ساخت كه اروپاى ماشينى فاقد حيات انسان اجتماعى است ، و به صورت درنده نقابدار زندگى مى كند.

اگر ايمان به فلزات تشبيه شده است ، آن نيز براى اين است كه برخى از آنها مايه حيات انسان است و قرآن درباره يكى از آنها چنين مى فرمايد:

و اءنزل الحديد فيه باءس شديد و منافع للناس .(168)

(خداوند باطل را نابود مى سازد، و حق را با سخنان خود پايدار مى دارد).

3. باطل بى خاصيت و بى فايده است ولى حق منبع انواع بركات مى باشد، از كفهاى روى آب ، گلى رشد نمى كند، و درختى سبز نمى شود، و تشنه اى سيراب نمى گردد، ولى آب سرچشمه هزاران جلوه حيات و زندگى در جانداران و گياهان مى باشد.

4. همان طور كه باران از آسمان مى بارد هر نقطه اى به اندازه لياقت و شايستگى خود از آن بهره مخند مى گردد و به اصطلاح (در باغ لاله رويد در شوره زار خس ) از آنجا كه ظرفيت دره ها و نهرها و مسيلها يكسان نيست و هر يك به اندازه گنجايش خود آب برمى دارد، همچنين روح و روان افراد بشر از نظر گنجايش يكسان نيستند، هر كدام به اندازه شايستگى خود، از معارف و تعاليم آسمانى بهره مى گيرند قلوب و ارواح از نظر گنجايش با هم اختلاف دارند، برخى به اندازه يك سبو، و گاهى به اندازه يك دريا، و هر كدام به نسبت گنجايش خود، از تعاليم آسمانى بهره مند مى گردد.

قرآن براى رسانيدن اين نكته لفظ (بقدرها) را آورده است .

اختلاف در مسئله آفرينش به اندازه اى مهم است كه قرآن روى آن تكيه كرده و مى فرمايد:

(و قد خلقكم اءطوارا).(169)

(شماها را مختلف و جوراجور آفريده است ).

پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله استعداد و شايستگى افراد را به معادن زير زمينى تشبيه كرده كه برخى طلا و برخى ديگر نقره است آنجا كه فرموده است :

الناس معادن كمعادن الذهب و الفضة .(170)

امير مومنان در سخن معروف خود به كميل چنين فرمود:

ان هذه القلوب اءوعية فخيرها اءوعاها.(171)

(قلوب و ارواح مردم ظرف هايى هستند بهترين آنها، وسيع ترين آنها است ).

خلاصه هر فردى به اندازه شايستگى خود از نعمت هاى معنوى و مادى بهره مى گيرد.

5. رمز بقا و پيروزى در صحنه هاى مبارزه اين است كه شى ء مفيد و سودمند باشد و خداوند براى تفهيم اين مطلب چنين فرموده است :

و اما ما ينعف الناس فيمكث فى الارض .

(آنچه كه به حال مردم مفيد است در زمين باقى مى ماند).

6. باطل به شكل هاى گوناگون و چهره هاى مختلفى در صحنه هاى متعددى خودنمايى مى كند همان طور كه كف هم بر روى آبها و هم بر روى فلزهاى ذوب شده ، آشكار مى گردد، چنانكه مى فرمايد:

و مما يويدون عليه فى النار.

(كف نه تنها بر روى آبها بلكه بر روى فلزات ذوب شده نيز ظاهر مى گردد!).

7. فروغ ناپايدار باطل ، از فروغ پيوستگى حق است ، و باطل در خودنمايى موقت خود مديون حق مى باشد و تا از حيث حق بهره نگيرد، نمى تواند خود را به جايى قالب بزند، كفهاى باطل از موقعيت آب استفاده مى كنند و خود را نشان مى دهند و اگر آبى در كار نبود كف را ياراى خودنمايى نبود، قرآن براى افهام اين نكته (فاحتمل السيل زبدا) را آورده است .

8. باطل همواره از بازار آشفته و محيطهاى هرج و مرج استفاده كرده و خود را نشان مى دهد و در محيطهاى آرام و بى صدا، نمى تواند خودنمايى كند همچنان كه كف موقعى ظاهر مى شود كه سيلاب از سراشيبى تند كوهها با هيجان و شور، به پايين بريزد اما وقتى آب به جلگه و نقاط صاف و هموار ريد، و شور و هيجان سپرى گرديد، به طور تدريج به خاموشى مى گرايد.

9. حركت باطل بر حركت حق استوار است ، تا باطل بر دوش حق ، سوار نشود، باطل نمى تواند حتى به صورت موقت حركت كند همچنان كه حركت كف ، بر اثر حركت آب انجام مى گيرد.

10. باطل محض چون تاريكى و تيرگى خالص است نمى تواند خود را نشان دهد بلكه بايد خود را با باطل به نوعى بياميزد تا بتواند خود را نشان دهد همچنان كه كف در همان خودنمايى موقت خود نيازمند ذرات آبى است كه در درون آن نهفته است و به خاطر همين ذرات است كه مى تواند خود را نشان دهد و كف بدون ذرات از هر نوع خود نمايى ناتوان است .

امير مومنان عليه السلام در يكى از سخنان پرمغز خود به اين حقيقت اشاره كرده و مى فرمايد:

فلو ان الباطل خلص من مزاج الحق لم يخف على المرتادين ، ولو ان الحق خلص من لبس الباطل انقطعت عن السن المعاندين ولكن يوخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فيمزجان فهنالك يستولى الشيطان على اءوليائه ، و بنجو الذين سبقت لهم من الله الحسنى .(172)

(اگر باطل با حق آميخته نمى شد، حق براى راه پويان پوشيده نمى شد و اگر حق در ميان باطل پنهان نمى گشت ، زبان معاندان بريده مى شد ولى بخشى از باطل و بخشى از حق گرفته و آميخته به هم گرديده ، آنگاه شيطان بر دوستان خود تسلط يافت و كسانى كه قضاء الهى بر هدايت آنان رفته است ، نجات مى يابند).

/ 78