مثل هاى آموزنده قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثل هاى آموزنده قرآن - نسخه متنی

مولف: جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بازگشت به زندگى پس از مرگ

اعتقاد به معاد، و بازگشت انسان به حيات مجدد، از اصول استوار همه شرايع آسمانى است . و هر نوع دعوت جدا از اين اعتقاد، مسلكى بيش ‍ نخواهد بود و نام دين بر آن نمى توان نهاد.
چيزى كه به بسيارى از باورها و رفتارها روح و روان مى بخشد، و آميزه دين مى دهد اعتقاد به روز جزاست كه تامين كننده هدف از زندگى دنيوى است .

عرب مشرك از اعتقاد به معاد بسيار خائف و ترسناك بود، به عللى نمى خواست اين باور را بپذيرد و يكى از آن علل اين بود كه اعتقاد به معاد و روز جزا و حساب عملكرد خودكامگان را محدود مى سازد و از آزادى در عمل مى كاهد، در حالى كه زندگانى سران شرك بر شالوده آزادى به معنى شكستن هر نوع قيد و بند استوار بود.

پايه انكار آنان ناسازگارى اعتقاد به معاد با خواسته هاى نفسانى آنان بود، هر چند آنان به اين انگيزه تصريح نمى كردند ولى اگر در اختيار فرد روان كاوى قرار مى گرفتند او مى توانست پايه انكار آنان را به نحوى كه بيان كرديم روشن سازد.

آنان براى سرپوش نهادن بر اين انگيزه حيوانى گاهى قيافه (حق طلبى ) به خود مى گرفتند و به توصيف معاد پرداخته و آن را محال قلمداد مى كردند و با خود مى گفتند:

(من يحى العظام و هى رميم ).

(چه كسى مى تواند اين استخوانهاى پوسيده را از هم جدا و بار ديگر زنده كند).

قرآن اين جمله را (ضرب المثل ) تلقى مى كند و مى فرمايد:

و ضرب لنا مثلا و نسى خلقه قال من يحى العظام و هى رميم .

اكنون بايد ديد مقصود از ضرب المثل در اين آيه چيست .

به طور مسلم مراد ضرب المثل اصطلاحى نيست كه در تبيين جريانى از يك مثل رايج در ميان مردم بهره مى گيرند مثلا به دانشجوى تنبل كه موقع تحصيل دنبال بازى رفته و به هنگام امتحان رفوزه گشته ، مى گويند: (فى الصيف ضيعت اللبن )، بلكه مقصود از اين جمله در اين آيه و نظاير آن صرف توصيف است ، بنابراين چه مى گوييم (ضرب مثلا) يا بگوييم (وصف ) هر دو به يك معنا است .

اين توصيف جز اين نيست كه او معاد را محال شمرد در حالى كه به استخوانهاى پوسيده اشاره مى كرد، مى گفت :

(من يحى العظام و هى رميم ).

(چه كسى آنها را زنده مى كند در حالى كه پوسيده اند).

قرآن در موردى يادآور مى شود كه ستمگران پيامبر را با صفت مسحورا توصيف مى كنند مى گويند:

(... ان تتبعون الا رجلا مسحورا).(211)

(شماها از يك انسان جادو شده پيروى مى كنيد).

قرآن بلا فاصله از جمله (... ضربوا لك الامثال ) كمك مى گيرد و مى فرمايد:

انظر كيف ضربوا لك الامثال .(212)

(بنگر چگونه تو را توصيف مى كنند، و چگونه معرفى مى كنند).

بنابراين ضرب المثل در اين موارد وصف موردى است كه اين جمله در اين مورد بكار مى رود.

نكته زيبا در جمله (و نسى خلقه )

نكته زيبا در جمله (و نسى خلقه ) كه در آيه ياد شده وارد شده است ، و آن اين كه توصيف اين مرد از معاد، حاكى از آن است كه آفرينش خود را فراموش كرده است و اگر به آفرينش خود توجه داشت هرگز از معاد چنين توصيف نمى نمود، زيرا كسى كه قادر بر آفرينش نخست است بر آفرينش ‍ دوم به نحو احسن قادر خواهد بود.
آفرينش نخست بدون ماده پيشين صورت مى گيرد در حالى كه در معاد ماده خلقت در اختيار است فقط نياز به صورت سازى دارد.

از آنجا كه اين معترض آفرينش نخست خود را فراموش كرده و لب به اعتراض گشوده است قرآن به پيامبر مى آموزد كه او را به اين آفرينش توجه دهد و مى فرمايد:

قل يحييها الذى اءنشاها اول مرة و هو بكل خلق عليم .

(آن كسى كه او را براى نخستين بار آفريد همان زنده خواهد كرد).

قرآن به اين پاسخ در آيه ديگر نيز تصريح كرده و مى فرمايد:

و هو الذى يبدؤ ا الخلق ثم يعيده و هو اءهون عليه ...(213)

(او كسى است كه آفرينش را آغاز مى كند، سپس آن را پس از مرگ برمى گرداند و دومى آسانتر است ).

مسلما آسانى آفرينش دوم از ديدگاه ماست كه پيوسته اعاده از نظر تاءسيس ‍ در نزد ما آسانتر مى باشد و الا از نظر خداى قادر و توانا آسان و دشوارى تصور ندارد.

امير المؤ منين عليه السلام مى فرمايد:

و ما الجليل و اللطيف و الثقيل و الخفيف ، و القوى و الضعيف فى خلقه الا سواء.(214)

(بزرگ و كوچك ، سبك و سنگين ، نيرومند و ناتوان ، از نظر آفرينش در برابر او يكسان است ).

شاءن نزول آيه

مفسران مى نويسند: ابى بن خلف يا عاص بن وائل استخوان هاى پوسيده و درهم گشته را حضور پيامبر صلى الله عليه و آله آورده به او چنين گفت : (تو گمان مى كنى اين استخوان ها زنده خواهد شد، در حالى كه پوسيده و از هم جدا شده است ؟!

سرانجام (مشبه ) حيات مجدد در جهان ديگر است و (مشبه به ) حيات نخستين انسان مى باشد.

/ 78