براى اينكه پيامبران شناخته شوند ناچار ميبايست كه آنها به آيات و نشانههائى از خداى سبحان اختصاص يافته باشند، و دلايلى از ناحية پروردگار عالمِ قادر غافر منتقم بر حقّانيت شريعتِ خويش داشته باشند تا مردمان در برابر آنها خاضع گشته و تقدّم و رياست آنها را گردن نهند و اين همان معجزه است.و همانگونه كه در عنايت الهى براى نظامِ اين عالم، نزول باران ضرورى است و او براى رفع نيازِ خلق آب را از آسمان فرو ميفرستد، همينطور نظامِ اين عالم، محتاج به وجود كسانى است كه مردمان را به صلاحِ دنيا و آخرتِ خويش آگاه سازند، بلى خدائى كه از رويانيدن مو بر ابرو، آنهم نه بخاطر ضرورت بلكه جهت زينت اهمال ننموده، و گودى كف پا را از نظر دور نداشته، چگونه ميتوان تصوّر نمود كه از ارسال آنكه براى عالميان موجب رحمت است، با آن نفع و خيرى كه در دنيا و آخرت براى آن است غفلت نموده باشد، آيا كسيكه همين جوارح و اعضاء و حواس را بدون رئيسى كه راه درست و نادرست را از هم باز شناسد كه همان روح آدمى باشد وا نگذاشته، ميشود كه اين خلايق را در حيرت و شك و ضلالت واگذارد و هادى و راهنمائى كه در شك و حيرت آنها را به صراط يقين راهنما باشد براى آنها قرار ندهد؟قرآن ميفرمايد:وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ.(2)همانا فرستاديم پيامبران خويش را با نشانهها و فرو فرستاديم با آنها كتاب و ميزان را تا بپا دارند مردمان قسط و داد را.و در جاى ديگر ميفرمايد:هُوَ الَّذِى بَعَثَ فِى الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِى ضَلالٍ مُبِينٍ.(3)او است آنكه در ميان اميّين و بيسوادان پيامبرى از خود آنها برانگيخت تا آيات او را بر آنها تلاوت فرمايد و آنها را تزكيه كند و كتاب و حكمت بدانها بياموزد هرچند كه پيش از آن در گمراهى آشكارى بسَر ميبردند.