طاعاتِ اعضاء بدن يا واجب است و يا مستحب، و واجبات بمنزلة سرمايه است كه اصلِ نجات انسان بدان بسته است و مستحبات و نوافل بمنزلة سود است كه دستيابى به درجات عاليه با آن ميسّر است در حديث قدسى آمده است: كه بندهام به هيچ چيزى افضل از آنچه كه بر او واجب نمودهام بمن نزديك نميگردد و تقرّب نجويد، و او بواسطة انجام نوافل و مستحبات بمن نزديك ميگردد تا آنجا كه او را دوست بدارم تا آخر حديث. و واجبات يا عينى است و يا كفائى. امّا واجبات عينى مثل نماز و زكوة و حجّ و روزه و صلة ارحام و جواب سلام و سجدة هنگام تلاوت آيات سجده و هنگام شنيدن آن، و نيكى به پدر و مادر و اداء حقوقِ برادران و نفقة همسر و خدمتكاران و ساير حقوق آنها و نفقة اقارب و نزديكان اگر آنها فقير و انسان بر ادارة زندگى آنها توانا باشد، و ميانهروى در زندگى از حيث اقتصادى بدون اسراف و بخل، و طلبِ حلال، و دفاع از جان و مال، و خنته براى مردان، و ازدواج در صورتى كه ترس اين باشد كه انسان بحرام مبتلا گردد،و راستى در گفتار و كردار و اداء امانت به نيك و بد تا آنجا كه گفته شده حتى اگر آن كسى كه امانت نزد انسان نهاده قاتل حسين بن على (عليهما السلام) باشد بايد به او خيانت نشود، و وفاء به عهد و وعده، و صرفِ نعمتهاى خداوند در مواردى كه براى آن آفريده شده است، ميباشد.امّا واجبات كفائى مثل جهاد در راه خدا به جان و مال و امر به معروف و نهى از منكر و فتوا دادن در مسائل شرعى، و قضاوت در صورت نياز مردم بدان، و هم چنين ساير صناعاتى كه از ضروريات زندگى افراد است مثل طبابت و دوزندگى و كشاورزى و غير اينها كه از شماره افزون است و اطعامِ گرسنگان و فريادرسى درماندگان در گرفتاريها و حوادث بر كسانى كه بر اين كار توانا هستند در صورتيكه صدقاتِ واجبة كفايت اين امر را ننمايد، و تحمّل شهادت در صورتيكه واجبِ عينى نباشد، و تجهيز مردگان و غسل و كَفْن و دفن و نماز بر آنها و غير اينها ميباشد. بعضى از واجبات هست كه مستحّب نيز دانسته شده و مستحبات بسيار است كه نميتوان آن را به شماره درآورد از جملة آنها، بسيار ذكرِ خدا گفتن و تلاوتِ قرآن و سجدههاى مستحبّى قرآن را انجام دادن و دعاء، و رفت و آمد به مساجد، و ابتدا به سلام نمودن و با برادرانِ ايمانى با مواسات رفتار نمودن، و اگر خدمتى از آنها نسبت به انسان انجام گرفت آن را به بهتر از آن پاسخ گفتن، و مروّت، و بخشش، و سخاوت، و بذلِ مال، و بر همسر و فرزندان سخت نگرفتن، و بر همسر و خدمتكاران احسان نمودن، و نسبت به فقراء و مساكين مهربان بودن، و در زندگى، آنها را شريكِ خود نمودن، و به كسى كه موى خود را در اسلام سپيد نموده احترام گذاشتن، و نسبت به مؤمنين تواضع و فروتنى نمودن، و در مصاحبت با برادران، بزرگوار بودن، و حُسْن جوار و همسايگى، و حفظ زبان و اعتراف به تقصير در جميع حالات، و آداب و سنتهاى نبوى را در ساير حركات و سكنات مراعات نمودن، و امثاب اينها ميباشد اميد كه خداى تبارك و تعالى به لطف و عنايت خويش، ساير مؤمنين را به انجامِ اين امور موفق بدارد.اين آن اصول فرائض و مستحبات بود، كه بعضى از اينها نيازى به شرح و تفصيل ندارد مثل راست گوئى، و اداء امانت و بعضى ديگر هست كه شامل همة مكلّفين نميشود مثل زكات كه تنها بر كسانى كه ثروتشان بآن نصاب معين برسد تعلّق ميگيرد و مثل حج كه اختصاص به كسانى دارد كه مستطيع باشند و لذا اينها را نميتوان از امور واجبى كه بر هر مرد و زن مسلمان واجب است دانست، و لذا ما در بيان فرائض و واجبات به آن مواردى ميپردازيم كه نياز به شرح و بيان دارد، و بر همة افراد هم در هر شرايطى كه باشند واجب ميباشد و از مستحبّات هم نيز همينگونه، و خلاصه آنچه را كه در هر شبانهروز از واجبات و يا مستحبات است و اگر تو در پى غير اينها بودى و يا به شرح بيشترى نياز پيدا نمودى پس آن را از كتاب ما موسم به مفاتيح الشرايع و غير آن طلب نما.مطلب اوّل در اين باب اينكه اگر تو طالبِ قيام به اوامرِ حضرت حق تعالى هستى اين معنا جز با مراقبتِ قلب و ساير اعضاء و جوارحت، در جميع لحظات از صبح تا شام ميسّر نگردد.پس بدان كه ذاتِ اقدس حق بر ضمير تو مطلّع بوده و بر ظاهر و باطنِ وجود تو اشراف دارد، و بر تمامِ حركات و سكنات، و نگاهها، و خطوراتِ قلبى تو محيط ميباشد، و تو در نشست و برخاست و خلوت و پنهان در پيشگاه او بوده و در ملك و ملكوت هيچ موجودى از حركت باز نايستد و يا بحركت در نيايد مگر اينكه جبّارِ آسمانها و زمين بر او مطلّع ميباشد.پس بر تو بايد كه ظاهراً و باطناً در پيشگاه حضرتِ حق مراعاتِ ادب را بنمائى ادبِ بندة گنهكار ذليل، در محضر جبّار قهّار. و بكوش كه مولايت تو را در آن جا و شرايطى كه از آن نهى نموده نبيند و در آنجا كه امر فرموده حاضر باشى و اين معنا برايت ميسّر نگردد الاّ در صورتيكه اوقاتِ خود را از صبح تا به شب چنانكه ما برايت بيان مينمائيم قسمت نمائى، و برنامة روزانة خود را بگونهاى كه شرح خواهيم داد مرتّب سازى. و ما براى اينكه واجبات از مستحبّات تميز داده شود واجبات را به صيغة امر بيان ميداريم.