مطالب ديگر اينكه وجود امام لطفى است از ناحية حق تعالى نسبت به بندگان، زيرا وجود امام سببِ اجتماع امت و قوّت آنها گشته و در ساية امامت او است كه حق ضعيف از قوى، و فقير از غنى گرفته ميشود و جاهلان از كار ناشايسته منع و غافلان آگاه ميگردند، خداوند در قران كريم ميفرمايد:وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ.(2)براى هر قومى هادى و راهنمائى است.و در جاى ديگر ميفرمايد:وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ.(3)و هيچ امتى نيست مگر اينكه در گذشته براى او بيم دهندهاى بوده است.و باز ميفرمايد:وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِى كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهِيداً عَلى هؤُلاءِ.(4)و روزى كه برانگيزانيم در ميان هر امتى گواهى بر آنها از خود آنها، و تو را بر اينها گواه و شاهد بياوريم.و رسول خدا فرمود:فى كُلِّ خَلَفٍ مِنْ اُمَّتى عَدْلٌ مِنْ اَهْلِ بَيْتى.در هر عصر و زمانى از امت من عادلى از اهل بيت من. در ميان آنها است. كه اينان تحريف غافلان، و دروغ پردازى دروغ پردازان و تأويل جاهلان را از دين بزدايند و اگر امام نباشد اكثر احكام دين تعطيل گردد در نتيجه فائدة مقصودة از دين منتفى شود.و امّا غيبت بعضى از امامان (عليهم السلام) در بعضى اوقات، و عدم تمكّن آن امام از اجراء احكام، اين از جهت رعيت است نه از طرف امام، و اين معنا نميتواند ناقض لطف خداى تبارك و تعالى در اين مورد باشد، زيرا آنچه كه بنابر قاعدة لطف، بر خداى تبارك و تعالى است، ايجاد امام براى رعيت است، تا بواسطة او آنها گرد هم جمع گردند پس اگر رعيت بخاطر عدم قابليت و سوء استعداد امكان تحققّ اين معنا را براى امام فراهم نياورد اين بخدا مربوط نبوده و حجت بر آنها تمام است قرآن ميفرمايد:فَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ.(5)چنين نيست كه خدا بر آنها ستم روا دارد بلكه اين خود آنها هستند كه بر خود ستم ميكنند.با توجه به اين معنا كه در غيبت امام نيز خيرات و حكمتهاى بسيارى نهفته است، از جمله مضاعف شدن ثوابِ كسانى كه به غيبت او مؤمن بوده و به وجود امام معتقدند در اعمال صالح خويش، كه در قبال اين مضاعف شدن ثواب و آن خيرات و حكمتهاى ديگر، فوت اقامة حدود و امثالِ آن آسان مينمايد.