هم چنين ميبايست كه پيامبر معصوم از گناه و محفوظ از كبائر و صغائر باشد چه عمداً و چه سهواً، همة اينها بدان خاطر است كه طبيعت مردم از او متنفّر نشود بلكه از روى طوع و رغبت از او اطاعت كنند و چگونه پيامبر مرتكب گناه شود؟ و حال آنكه ريشة همه گناهان چهار چيز است حرص و حسد و غضب و شهوت امّا اينكه پيامبر حسود نيست بدان خاطر است كه حسد انسان نسبت به مافوقِ خود است و فوق مرتبة نبى مرتبهاى نيست. هم چنين روا نيست كه پيامبر بخاطر امرى از امور دنيا خشمگين شود مگر اينكه غضبش براى خداى تبارك و تعالى و اقامة حدود الهى و امثالِ آن باشد، هم چنين جايز نيست كه از شهوات و خواستههاى نفسانى پيروى كند و دنيا را بر آخرت ترجيح دهد، زيرا خداى متعال آخرت را محبوب پيامبر گردانيده همچنانكه دنيا را باو تفويض نموده است و او همانگونه كه اين دنيا را ميبيند آخرت را نيز مشاهده ميكند آيا ديده شده كه كسى صورتى زيبا را گذاشته و چهرهاى زشت را برگزيند، و يا طعامى پاكيزه را بخاطر غذائى آلوده، و جامهاى نرم را بخاطر دستيابى به جامهاى خشن، و نعمتى جاودانه را بخاطر اين دنياى ناپايدار از دست دهد. هشام بن حكم كه از اصحاب بزرگوار اماميه ميباشد در عصمت امام اين چنين استدلال نموده است. و اگر ميبينيم كه در قرآن و در حديث به انبياء و اوصيا گناهى نسبت داده شده بايد آن را بگونهاى كه در اخبار و روايات آمده بدينگونه تأويل نمود. كه چون آنها مستغرق در طاعتِ خداى متعال بودند اگر هم كه احياناً به بعضى از امور مباح بيش از حدّ ضرورت ميپرداختند اين در حق آنها گناه شمرده ميشود. و در مورد برگزيدگانِ اخيار كه درود خدا بر آنها باد جز اين نميتوان معتقد بود.