5- مصاحبت با جاهلان و دوستان و آشنايان - راه نجات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راه نجات - نسخه متنی

ملا محسن فیض کاشانی؛ مترجم: رضا رجب زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

5- مصاحبت با جاهلان و دوستان و آشنايان

بدان كه مردم پس از اينها كه ذكر شد در رابطه با تو بر سه دسته تقسيم ميشوند يا دوستان تو هستند و يا آشنايان و يا جهّال و نادانان.

قسم اوّل كه مردمان ‌نادان و جاهل باشند، اگر به مصاحبت با عوام مبتلا گشتى آداب مجالست با آنها به اين است كه در سخن آنها وارد نشوى، و به ارجيف و حرفهاى بيهوده آنها كمتر توجه كنى و حرفهاى نامربوط آنها را نشنيده بگيرى، و تا مي‌توانى از ملاقات با آنها و مخالطتشان احتراز نمائى و اگر كار ناشايسته‌اى از آنها مشاهده نمودى با لطف و مدارا آنها را متوجه خطايشان مي‌نمايى در صورتيكه اميد به پذيرش سخنت بدهى.

قسم دوّم برادران و دوستان كه تو در رابطة با آنها دو وظيفه دارى وظيفة اوّل شروط صحبت و صداقت است كه اگر خواستى با كسى طرح دوستى بريزى بايد اوّل ببينى اين شرايط در او هست يا خير و تنها با كسى طرح مودّت و دوستى برقرار نما كه اين شرايط را دارا باشد رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمود:

المرء على دين خليله.

مرد بر دين دوست و رفيق خود مي‌باشد.

پس مي‌بايست كه هر يك از ما ببيند با چه كسى طرح دوستى ريخته است، پس هر گاه خواستى دوستى براى خود برگزينى كه در راه تعلّم و فراگيرى دانش شريك تو باشد، و در امر دين و دنيايت مصاحب تو سعى نما كه داراى اين پنج خصلت باشد.

خصلت اوّل عقل. زيرا هيچ خيرى در مصاحبتِ احمق نيست، و مصاحبت با احمق سرانجامى جز تنهايى و قطع رفاقت نخواهد داشت، و بهترين حالات او است كه مي‌خواهد به تو خيرى برساند ولى به تو ضرر مي‌رساند و دشمن عاقل بهتر از دوست احمق است.

اميرالمؤمنان على (عليه السلام) فرموده است:




  • و لا تصحب اخا الجاهل و ايّاك و ايّاه
    يقاس المرء بالمرء اذا ما هو ماشاه
    و للشّيء على الشيء مقاييس و اشباه



  • فكم من جاهل ارْدى حكيما حين اخّاه
    و للشّيء على الشيء مقاييس و اشباه
    و للشّيء على الشيء مقاييس و اشباه



و للقلب على القلب دليل حين يلقاه

با آدم جاهل مصاحبت مكن و از او برحذر باش چه بسيار جاهلى كه حكيمى را به واسطه برادرى با او از چشمها انداخت و پست نمود. هرگاه كسى با كسى قدم بردارد و رفت و آمد داشته باشد با او مقايسه مي‌شود، و او را همانند او مي‌پيندارد و دل به دل راه دارد آنگاه كه يكديگر را ملاقات نمايند.

خصلت دوّم حُسْن خُُلق است، پس با كسى كه بداخلاق است مصاحبت منما و بد خلق كسى است كه هنگام غلبة غضب و شهوت مالك نفس خويش نباشد.

و علقمة عطاردى هنگام مرگ در وصيت به فرزند خود شرايط يك رفيق و دوست را چنين بيان داشته است هرگاه خواستى با كسى طرح دوستى بريزى با كسى مصاحبت نما كه اگر او را خدمت كنى حق خدمت تو را نگهدارد و چون مصاحبتش نمائى مصاحبت با او موجب زينتِ تو گردد، و چون تنگدست شدى به كمك آيد، با كسى مصاحبت نما كه هر گاه دست براى انجام كار خيرى دراز نمودى او هم دست در دست تو گذارد و اگر كار نيكى از تو ديد آن را عاريه بگيرد و چون عمل زشتى از تو مشاهده نمود از آن جلوگيرى كند. با كسى مصاحبت نما كه چون سخن گوئى تصديقت نمايد و چون كارى به او محوّل نمايى از عهدة آن برآيد و چون در موردى با هم نزاع نموديد او تو را بر خود اختيار نمايد. و اميرالمؤمنان (عليه السلام) فرموده است: برادر واقعى تو آن كسى است كه با تو باشد و خود را بزحمت افكند تا به تو نفع رساند و چون بر سَر دو راهى قرار گيرى حق را برايت روشن سازد و جمع خود را بپراكند تا تو را جمع كند.

خصلت سوّم صلاح است پس هيچگاه با فاسقى كه اصرار بر گناه كبيره‌اى دارد مصاحبت منما، زيرا اگر كسى از خدا بترسد بر گناه كبيره اصرار نمي‌ورزد، و كسى كه از خدا نترسد، هر لحظه‌اى به رنگى درآيد، و تغيير جهت دهد، خداى تبارك و تعالى خطاب به پيامبرش مي‌فرمايد:

وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ.

و پيروى منما آنكس را كه قلبش را از يادمان غافل نموده‌ايم و پيرو هواى نفس شده است.

پس از مصاحبت با فاسق بپرهيز، چرا كه مشاهده مدامِ فسق معصيت، آن وقع و هيبت معصيت را از دلت زايل مي‌كند، و ارتكاب گناه را در نظرت آسان مى سازد و لذا مى بينى كه ارتكاب غيبت خيلى براى مردمان آسان است و اگر مثلاً انگشتر طلائى و يا لباس ابريشمى بر تن فقيهى ببينند خيلى آن را بد دانسته و زبان به اعتراض مي‌گشايند ولى از همان فرد غيبت كسى بشنود اين چنين موضع نگيرند در حاليكه غيبت بمراتب شديدتر و فسادش بيشتر است.

خصلت چهارم اينكه حريص به دنيا نباشد زيرا مصاحبت با حريص بمنزلة سمّى كشنده است كه انسان نمي‌داند از كجا به او مي‌رسد و مجالست حريص حرص انسان را زياد مي‌كند در حالى كه هم نشينى با زاهد بر زهد انسان مي‌افزايد.

خصلت پنجم صدق و راستى است پس هيچگاه با دروغگو مصاحبت منما، چرا كه بمنزلة سراب است كه آب مي‌نمايد ولى چون نزديك شوى چيزى نمي‌بينى او دور را به تو نزديك و نزديك را دور مي‌نمايد و تو را فريب دهد.

و اگر كسى را كه اين پنج خصلت در او باشد نيافتى و در مدرسه و مسجد دوستى اين چنين براى خود پيدا ننمودى مي‌بايد كه يكى از دو كار را پيشه گيرى يا عزلت و گوشه‌گيرى انتخاب نمائى كه سلامتت در اين است و يا اينكه آميزش با آشنايان به قدر خصلت‌هاى آنان باشد و به اين معنا توجه داشته باشى كه برادران بر سه دسته هستند.

يكى برادرى است كه بكار آخرتت آيد پس تنها در امور دينى مراعات او را نما و برادرى است كه بكار دنيايت مي‌آيد پس تنها مواظب خُلق و خوى او باش، و برادرى است كه مي‌خواهى با او انس‌گيرى و مجالست نمائى چنين كسى را سعى كن كه از خباثت و شهوترانى بر حذر بوده، و از اين دو صفت زشت سالم باشد.

و مردمان سه دسته‌اند يكى دسته مَثَلشان مثل غذا است كه انسان را از آن چاره‌اى نيست، و ديگرى مثلش مَثَل دواها است كه گاهگاهى انسان بدان نياز پيدا كند، و سوّمى مثلش مثل مرض است كه هيچگاه انسان بدان نياز پيدا نمي‌كند ولى گاهگاهى بدان مبتلا مي‌شود، و اين آن رفيقى است كه نه مي‌توان به او انس گرفت و نه از مجالست با او سودى نصيب انسان مي‌شود، با چنين افرادى بايد مدارا نمود تا از شر آنها خلاص شد و تنها سودى كه از چنين افرادى عايد انسان مي‌شود اين است كه از خبائث اخلاقش عبرت گيرى و سعى كنى تو چنان نباشى كه مصاحبتت بر مردمان سنگين باشد، چرا كه سعيد كسى است كه بغير خود پند گيرد و مؤمن نسبت به برادر مؤمنش بمنزلة آئينه است.

و به عيسى (عليه السلام) گفته شد ادب از كه آموختى گفت احدى بمن ادب نياموخت بلكه جهل جاهل را زشت ديدم از آن كناره گرفتم. و چه راست فرموده است كه صلوات خدا بر او باد.

اگر مردمان آنچه را كه از ديگران ناخوش آيند مي‌بينند خود ترك كنند ادبشان كامل گشته و از مربّى بي‌نياز مي‌گردند.

/ 97