دليل بر وجود خداى تبارك و تعالى:از مولايمان اميرالمؤمنين على بن ابيطالب (عليه السلام) سؤال شد كه پروردگارت را به چه شناختى؟ حضرت فرمود:بِفَسْخِ العِزائم وَ نَقْضِ الْهِمَم لَمّا هَمَمْتُ فَحِيْلَ بَيْنى وَ بَيْنَ هَمِّى وَ عَزَمْتُ فَخالَفَ القَضاءُ وَ القَدَرُ عَزْمِى عَرَفْت اَنَّ المُدَّبِرَ غَيْرى.به اينكه چه بسيار كه قصد كارى نمودم ولى انجام آن ميسر نشد و چه بسيار كه همت بر انجام كارى گماردم بين من و آنچه كه وجهة همّت من بود حايل گشت و چون تصميم گرفتم، قضا و قدر خلافِ تصميم من شد پس دانستم كه تدبير كنندة امور كسى غير از من است.و مثل اين روايت از مولايمان امام صادق (عليه السلام) رسيده است. و به مولايمان على ابن موسى (عليه السلام) گفته شد دليل بر حدوثِ عالم چيست؟حضرت فرمود:اِنَّكَ لَمْ تَكُنْ ثُمَّ كُنْتَ وَ قَدْ عَلْمِتَ اَنَّكَ لَمْ تُكّونْ نَفْسَكَ وَ لا كَوَّنكَ مَنْ هُوَ مِثْلُكَ.يعنى تو نبودى و بعد به عرصة هستى قدم نهادى و ميدانى كه خودت، خود را پديد نياوردى و آنكسى هم كه مثل تو است تو را نيافريده است.در قرآن كريم آمده است:أَ فِى اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ.(1)آيا دربارة خداوندى كه پديد آورندة آسمانها و زمين است شكّى است؟.و چه زيبا گفته آن اعرابى كه: سرگين، بر بودن شترى، و اثرِ قدم بر بودن روندهاى دلالت دارد پس اين آسمان با اين برجها، و اين زمين با اين نشيب و فرازش آيا بر صانعى لطيف و خبير دلالت نميكند؟.و از مولايمان امام صادق (عليه السلام) از خدا سؤال شد، حضرت به آن سائل فرمود:آيا هرگز سوار كشتى شدهاى؟ گفت بلى، فرمود: آيا شده كه كشتى بكشند و تو در شرايطى قرار گيرى كه نه وسيلهاى براى نجات خود بيابى و نه به كمك شنا بتوانى خود را از آن مهلكه خلاص كنى؟ گفت بلى حضرت فرمود: آيا در آن حال دلت متوجّه چيزى كه ميتواند تو را از آن ورطه نجات بخشد شده است؟ گفت بلى، حضرت فرمود: همان چيز خدا است كه آنجا كه هيچ نجات دهندهاى نيست او بر نجاتِ تو توانا است، و آنجا كه هيچ فريادرسى نيست به فريادِ تو ميرسد.