4- خروج از گناهان - راه نجات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راه نجات - نسخه متنی

ملا محسن فیض کاشانی؛ مترجم: رضا رجب زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4- خروج از گناهان

و امّا خروج از گناهان و خلاصى از آنها؛ بدان كه گناهان بطور خلاصه سه قسم است:

يك قسم تركِ امورى است كه خداى تبارك و تعالى انجامش را بر تو واجب نموده است مثل نماز و روزه و زكات و كفّاره و غير اينها كه مي‌بايست تا آن حدّى كه برايت ممكن هست قضاى آنها را بجا آورى.

قسم دوّم. گناهانى است كه بين تو و بين پروردگارت صورت گرفته است مثل شرب خمر، و نوازندگى و اكل ربا و امثالِ آن كه مي‌بايد از كردة خود پشيمان شوى، و تصميم بگيرى كه ديگر هرگز گرد آن گناه نگردى.

قسم سوّم گناهانى است كه در ارتباط بندگان خدا است كه اين قسم از همه مشكلتر و سخت‌تر است و اين نيز انواع و اقسامى دارد، گاهى در مال است، و گاه نسبت به جان و يا آبروى مردم و حرمت و دين پس آنچه كه در مال است مي‌بايست كه آن اندازه كه در امكانِ تو است به صاحبانش برگردانى، و اگر از اداء آن بخاطر از بين رفتن آن مال و يا فقر و بي‌چيزى خود عاجز گشتى از او حليّت مي‌خواهى، و اگراز اين هم بخاطر عدم دسترسى بآن فرد و يا مرگ او عاجز شدى به نيابت از او تصدّق مي‌دهى، و اگر اين امر برايت امكان نداشت سعى كن كه حسنات و اعمال نيكت را بسيار كنى، و با تضرّع و زارى به پيشگاه حق تعالى از او بخواهى كه در قيامت آن فرد را از تو راضى گرداند. و اگر مربوط به جانِ كسى مي‌شد مي‌بايست كه آن فرد و يا اولياء او را از قصاص متمكّن گردانى تا اينكه يا از تو قصاص نمايند و يا تو را ببخشايند. و اگر از اين امرعاجز شدى، به پيشگاه حق تعالى رو مي‌آورى و با تضرّع و زارى از او مي‌خواهى كه در قيامت آن فرد را از تو راضى گرداند. و امّا اگر در رابطه با آبروى كسى هست، اگر غيبت او را نموده‌اى و يا دشنامش گفته‌اى، و يا تهمتى به او زده‌اى مي‌بايست كه در حضور كسانى كه اين سخن را گفته‌اى حاضر شده و بگويى كه آن گفتة من در مورد فلان شخص دروغ بوده است و از او اعادة حيثيت كنى، و سپس بنزد خود طرف رفته و بخواهى كه تو را حلال نمايد، و اگر ديدى اينكار بيشتر سبب فتنه و آشوب، و برافروختن خشم او مي‌شود، رو بدرگاه حق تعالى مي‌آورى و از او مى خواهى كه آن فرا را از تو راضى گرداند، و با استغفار براى آن فرد، درصدد جبران گذشته برمي‌آئى، و امّا اگر در مورد همسر و يا فرزندان كسى مرتكب خيانتى شده‌اى در اين مورد حليّت خواستن از او صورتى ندارد زيرا اين كار بيشتر موجب فتنه و برافروختن خشم و غضب او مي‌شود بلكه مي‌بايد رو سوى حق تعالى كنى و با زارى و التماس از او بخواهى كه آن فرد را از تو راضى گرداند، و در مقابل اين ظلمى كه از تو بر او شده خيرى بر او عنايت فرمايد، ولى اگر شرايط طورى بود كه ديدى حليّت خواستن از او موجب فتنه‌اى نمي‌گردد، كه بايد از او حليّت بخواهى، و امّا در دين، باينكه كسى را تكفير نموده و يا او را اهل بدعت و گمراهى معرفّى نموده باشى اين از همه دشوارتر است، در چنين مواردى مي‌بايست ابتدا در حضور هر كس كه چنين سخن گفته‌اى حاضِر شده، وگفتة خود را تكذيب نمائى، و در صورت امكان نزد آن فرد رفته و بخواهى كه تو را ببخشايد، و اگر ممكن نبود با تضرّع و زارى به پيشگاه حق تعالى، و پشيمانى بر گذشته، از او بخواهى كه آن فرد را از تو راضى گرداند.

و خلاصة كلام آنكه در مواردى كه ممكن است خصم را از خود راضى كنى بايد اينكار را انجام دهى، و آنجا كه امكان نداشت، با تضرّع و زارى به پيشگاه حق تعالى و تصدّق، از خدا بخواهى كه او را از تو راضى گرداند و در صحنة قيامت اين امر در مشيّتِ حضرت حق قرار گيرد، اميد كه چون حق تعالى صدق و راستى در قلب بنده‌اش ببيند، خصماء او را از خزانة فضلش راضى گرداند.

/ 97