* عدل، در جهان بينى الهى معنا پيدا مىكند. زيرا با بينش الهى است كه انسان خدا را عادل، تمام هستى را حساب شده و خود و همه چيز را زير نظر خداوند مىداند. با ديد الهى است كه انسان مادّه اوّليه همه بشر را خاك و فرجام همه را دادگاه عدل الهى در قيامت مىداند؛ با بينش اديان آسمانى است كه انسان هدف قيام تمام انبيا را برقرارى عدل مىداند و در انتظار حضرت مهدى عليه السلام است كه برجسته ترين هدفش پركردن زمين از عدل و داد است. به قيامتى عقيده دارد كه تمام ريز و درشت كارش را ثبت شده در برابر خود حاضر مىيابد، با ديد الهى است كه تمام رهبران الهى خود را عادل و عدل گستر مىدانند. آرى، اين عقائد است كه مىتواند بهترين زمينه برقرارى عدل را در انسان ايجاد كند.امّا كسى كه هستى را بى صاحب و بى حساب مىداند، آفرينش را بى طرح و بى نقشه مىپندارد، آينده را نابودى و نيستى خيال مىكند و براى كل هستى هدفى قائل نيست، دليلى براى عادل بودن ندارد.آرى، ممكن است كه چند روزى به خاطر فشار اجتماعى يا جرائم و كيفرهاى قانونى، يا جلب نظر مردم ويا كسب موقعيّت و محبوبيّت، دست از پا خطا نكند و قيافه و ژست عدالت خواهى و عدالت دوستى را به طور عاريه اى به خود ببندد، ولى همين شخص به خاطر ديد مادّى كه بر كلّ نظام هستى دارد وآفرينش را با هدف و طرح نمى داند، عدالت را قلبا باور ندارد.