1 گاهى مسخره كردن برخاسته از ثروت است كه قرآن مىفرمايد: (وَيلٌ لِكلّ هُمَزة لُمَزة، الّذى جَمع مالا و عَدّده)(195) واى بر كسى كه به خاطر ثروتى كه اندوخته است، در برابر انسان و پشت سر او عيبجويى مىكند.2 گاهى ريشه استهزا، علم و مدارك تحصيلى است كه قرآن درباره اين گروه مىفرمايد: (فَرِحوا بما عِندهم مِن العِلم و حاقَ بهم ما كانوا به يَستهزؤن)(196) آنان به علمى كه دارند شادند و آنچه را مسخره مىكردند، آنها را فرا گرفت.3 گاهى ريشه مسخره، توانايى جسمى است. كفّار مىگفتند: (مَن اَشدُّ مِنّا قُوّة)(197) كيست كه قدرت و توانايى او از ما بيشتر باشد؟4 گاهى انگيزه مسخره كردن ديگران، عناوين و القاب دهان پر كن اجتماعى است. كفّار فقرايى را كه همراه انبيا بودند تحقير مىكردند و مىگفتند: (ما نَراك اتّبعك الاّ الّذين هم اءراذِلُنا)(198) ما پيروان تو را جز افراد اراذل نمى بينيم.5 گاهى تفريح و سرگرمى منشاء مسخره است.6 گاهى طمع به مال و مقام، سبب انتقاد از انسان در قالب مسخره مىشود. مثلا گروهى از پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله درباره زكات عيبجويى مىكردند، قرآن مىفرمايد: (و منهم مَن يَلمزُك فى الصّدقات فان اُعطوا منها رَضوا و اِن لم يُعطوا منها اذا هم يَسخَطون)(199) ريشه اين انتقاد طمع است كه اگر از همان زكات به خود آنان بدهى راضى مىشوند، ولى اگر ندهى همچنان عصبانى شده و عيبجويى مىنمايند.7 گاهى ريشه مسخره جهل و نادانى است. همين كه حضرت موسى دستور ذبح گاوى را داد، بنى اسرائيل گفتند: آيا مسخره مىكنى موسى عليه السلام گفت: (اءعوذُ باللّه اَن اَكونَ من الجاهلين)(200) به خدا پناه مىبرم كه از جاهلان باشم. يعنى مسخره برخاسته از جهل است و من جاهل نيستم.