ناشئ صغير
فرزندان پيامبر
بنى احمد قلبى لكم يتقطع
اى فرزندان احمد، دلم در مصيبت شما خونست و آنچه بر شما رفت از طاقت شنيدن بيرون.
.
فما بقعه فى الارض شرقا و مغربا
در مشرق و مغرب زمين جائى نيست، جز كه از شما در آنجا كشته اى و يا در خاك و خون آغشته اى است.
.
ظلمتم و قتلتم و قسم فيئكم
بر شما ستم كردند، شما را كشتند، و آنچه از آنتان بود بردند، و برايتان نهشتند، تا آنكه زمين بر شما تنگ شد و مردم آن با شما در جنگ.
.
عجبت لكم تفنون قتلا بسيفكم
از كار شما درشگفتم: به شمشيرى كه از آن شماست شما را مى ميرانند و آنانكه زير دست شما بودند بر شما فرمان مى رانند.
.
جسوم على البوغاء ترمى و اروس
پيكرها بر خاك نرم تيره واگذاشته و سرها بر نوك نيزه ها گزان برافراشته.
.
كان رسول الله اوصى بقتلكم
پندارى سفارش رسول خداست كه شما را از دم تيغ بگذرانند و هيچ سرزمينى را از پيكرهاى شما بى نصيب ندارند.
.
علاءالدين حلى
خانه ى فاطمه
و اجمعوا الامر فيها بينهم و غوت
اميد و آرزو و نادانى گمراهشان كرد، تا متفق شدند.
.
شعر=
ان يحرقوا منزل الزهراء فاطمه
فياله حادث مستصعب جلل
كه خانه زهرا را آتش زنند! چه بزرگ كارى و چه دشوار كردارى!.
.
بيت به خمسه جبريل سادسهم
خانه اى كه پنج تن درآنند، و جبرئيل ششمين آنان، چرا بايد بسوزد بآتش سوزان.
.
و دار على و البتول و احمد
خانه على و بتول و پيغمبر و دو فرزند او شبير و شبر كه بر آفريدگانند مهتر.
.
معالمها تبكى على علمائها
در و ديوار خانه بر فقدان خانه خدا گريانست، و زائر آن از نديدن صاحب خانه اشك ريزان.
.
منازل وحى اقفرت فصدورها
فرود آمد نگاههاى وحى، بيابان خشم را ماند، و پيشگاههاى خانه در ماتم پيشواها جوى اشك مى راند.
.