همانطور كه اشاره كرديم در بسيارى از كتب اسلامى و منابع اهل تسنن ، روايات متعددى دائر بر اينكه آيه فوق در شاءن على عليه السلام نازل شده و در بعضى نشده ،و تنها و به نزول آيه درباره على عليه السلام قناعت گرديده است ، اين روايت را (( ابن عباس و عمار ياسر و عبدالله بن سلام و سلمة بن كهيل و انس بن مالك و عتبه بن حكيم و عبدالله ابى و عبدالله بن غالب و جابر بن عبدالله انصارى و ابوذر غفارى )) نقل كرده اند (132) و علاوه بر ده نفر كه در بالا ذكر شد از خود على عليه السلام نيز اين روايت در كتب اهل تسنن نقل شده است (133) جالب اينكه در كتاب غاية المرام تعداد 24 حديث در اين باره از طريق اهل تسنن و 19 حديث از طرق شيعه نقل كرده است . .(134)كتابهاى معروفى كه اين حديث در آن نقل شده از سى كتاب تجاوز مى كند كه همه از منابع اهل تسنن است .(135)كمتر آيه اى در قرآن مجيد است كه اين همه روايت درباره او وارد شده باشد اين نشان دهنده عظمت (آيه ولايت ) مى باشد. اين مساله بقدرى روشن و آشكار بوده كه (( حسان بن ثابت )) شاعر معروف عصر پيامبر صلى الله عليه و آله مضمون روايت فوق را در اشعار خود كه درباره على سروده چنين آمده است .فانت الذى اعطيت اذا كنت راكعا زكاتا فدتك النفس يا خير راكع فانزول فيك الله خير ولاية و بينها فى محكمات الشرايع
شان نزول آيه ولايت
در تفسير مجمع البيان و كتب ديگر از (( عبدالله بن عباس )) چنين نقل شده كه روزى در كنار چاه زمزم نشسته بود و براى مردم از قول پيامبر صلى الله عليه و آله حديث نقل مى كرد ناگهان مردى كه عمامه اى بر سر داشت و صورت خود را پوشانيده بود نزديك آمد و هر مرتبه كه ابن عباس از پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله حديث نقل مى كرد او نيز با جمله (( ثال رسول الله )) حديث ديگرى از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل مى نمود ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفى كند،او صورت خود را گشود و صدا زد اى مردم ! هر كس مرا نمى شناسد بداند من ابوذر غفارى هستم با اين گوشهاى خود از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم ، و اگر دروغ مى گويم هر دو گوشم كرباد،و با اين دو چشم خود اين جريان را ديدم و اگر دروغ مى گويم هر دو كور باد،كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:(( على قائد البررة و قاتل الكفرة منصور من نصره مخذول من خذله )) على عليه السلام پيشوار نيكان است ،و كشنده كافران هر كس او را يارى كند، خدا ياريش خواهد كرد، و هر كس دست از ياريش بردارد،خدا دست از يارى او بر خواهد داشت )) سپس ابوذر غفارى اضافه كرد:اى مردم روزى از روزها با رسول خدا صلى الله عليه و آله در مسجد نماز مى خواندم ، سائلى وارد مسجد شد واز مردم تقاضاى كمك كرد، ولى كسى چيزى به او نداد او دست خود را به آسمان بلند كرد و گفت : خدايا تو شاهد باش كه من در مسجد رسول تو تقاضاى كمك كردم ولى كسى جواب مساعد به من نداد، در همين حال على عليه السلام كه در حال ركوع بود با انگشت كوچك دست راست خود اشاره كرد سائل نزديك آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بيرون آورد، پيامبر صلى الله عليه و آله كه در حال نماز بود اين جريان را مشاهده كرد، هنگامى كه از نماز فارغ شد، سر به سوى آسمان بلند كرد و چنين گفت :