و لا ياتون الصلوة وهم كسالى و لا ينفقون الا و هم .(201)
ترجمه
و جز در حال كسالت نماز را به جا نمى آورند و جز با كراهت انفاق نمى كنند.
تفسير آيه
اين آيه شريفه ديگر از نشانه هاى منافقين و نتيجه و سرانجام كار آنها اشاره كرده و روشن مى سازد كه چگونه اعمال آنها بى روح و بى اثر است و هيچگونه بهره از آن عائدشان نمى شود،كه جملات قبل اين آيه درباره عدم قبول انفاقات آنها سخن مى گويد مى فرمايد: (( هيچ چيز مانع قبول انفاقات آنها نشده جز اينكه آنها به خدا و پيامبرش كافر شده اند )) و هر عملى توام با ايمان به خدا و توحيد نبوده باشد در پيشگاه خدا قبول نيست (و ما منعهم ان تقبل منهم نفقاتهم الا انهم كفرو بالله و برسوله ) قرآن كرارا روى اين مسله تكيه كرده است كه شرط پذيرش اعمال صالح ايمان است ، حتى اگر عمل از روى ايمان سرزند و بعد از مدتى شخص عمل كنند راه كفر پيش گيرد عمل او (( حبط )) و نابود و بى اثرمى شود.پس از ذكر عدم قبول انفاقهاى مالى آنها به وضع عبادات آنان اشاره كرده و مى فرمايد: (( آنها (منافقين )نماز را بجا نمى آورند مگر از روى كسالت و با ناراحتى و سنگينى )) (ولا ياتون الصلوة الا و هم كسالتى ) همانگونه كه (( انفاق نمى كنند مگر از روى كراهت و اجبار )) (و لا ينفقون الا و هم كارهون ) در حقيقت به دو دليل انفاقهاى آنها پذيرفته نمى شود يكى به دليل آنكه از روى كفر و عدم ايمان سر مى زند، ديگر اينكه از روى كراهت و اجبار است و همچنين به دو علت نماز آنها پذيرفته نيست نخست به علت كفر، و ديگر بخاطر آنكه از روى كسالت و كراهت انجام مى گيرد.در جمله هاى بالا درعين اينكه وضع منافقان را از نظر عدم نتيجه گيرى از اعمالشان تشريح مى كند در حقيقت آنها را بيان مى كند، و آن اينكه مومنان واقعى را از نشاطى كه به هنگام عبادت دارند و از ميل و رغبتى كه نسبت به اعمال نيك نشان مى دهند و مخلصانه به دنبال آن مى شتابند بخوبى مى توان شناخت همانگونه كه به وضع منافقان از طرز انجام اعمالشان مى توان پى برد زيرا معمولا از روى بى ميلى و دلسردى و ناراحتى و كراهت اقدام به انجام كار خير مى كنند،گوئى كسى به اجبار دست آنها را گرفته و كشان كشان به سوى كار خير مى برد بديهى است اعمال اين گروه از منافقان از روى كراهت و بى ميلى است ناقص و دست پا شكسته و بى روح است . .(202)
درسى كه از اين آيه شريفه مى توان گرفت
اين است كه نبايد تنها به نماز و روزه مردم فريفته شد زيرا منافقان ،هم نماز مى خواندند، و هم به ظاهر در راه خدا انفاق مى كردند ،بلكه بايد نمازها و انفاقهاى منافق گرانه را از اعمال پاك سازنده مومنان راستين باز شناخت و اتفاقا با دقت و كنجكاوى ظاهر عمل نيز غالبا شناخته مى شود در حديثى مى خوانيم .(( لا تنظروا الى طول ركوع الرجل و سجوده فان ذلك شى ء اعتاده و لو تركه استوحش ، و لكن انظروا الى صدق حديثه واداء امانته )) (( تنها به ركوع و سجود طولانى افراد ننگريد، زيرا ممكن است اين (عبادت عادتى ) باشد كه از تركش ناراحت شود ولكن به راستگوئى و اداء امانت آنها دقت كنيد )) زيرا راستى و امانت از ايمان سرچشمه مى گيرد و در حالى كه ركوع و سجود عادتى با كفر و نفاق هم سازگار است . .(203)
داستان آيه 34
منافقان از روى بى ميلى نماز مى خوانند
روز جمعه 20 شهريور 1360 (ش ) وقتى كه آيت الله مدنى (امام جمعه تبريز و شهيد محراب ) نماز جمعه را به پايان