مرحوم كلينى و شيخ طوسى و طبرسى تاز (( زهرى )) نقل كرده اند كه گفت :مدتهاى مديد در طلب حضرت مهدى عليه السلام بودم و در اين راه اموال فراوانى در راه خدا خرج كردم اما به هدف نرسيدم تا اينكه به خدمت محمد بن عثمان ( توجه داشته باشيد كه محمد بن عثمان دومين نايب خاص امام زمان عجل الله تعالى در غيبت صغرى بود او به سال 305 ه ق از دنيا رفت ) رسيدم و مدتى در خدمت او بودم تا روزى از او التماس خواستم كه مرا به خدمت امام زمان عليه السلام ببرد.محمد بن عثمان پاسخ منفى داد،ولى در مقابل تضرع بسيار من ،سرانجام لطف كرد و فرمود: (( فردا اول وقت بيا. )) فرداى آن روز،اول وقت به خدمت محمد بن عثمان رفتم ،ديدم جوانى خوش سيما و خوشبود همراه اوست و به من اشاره كرد كه اين است آن كس كه در طلبش هستى به خدمت امام زمان عليه السلام رفتم و آنچه سوال داشتم مطرح ، كردم ايشان جواب مرا فرمود تا به خانه اى رسيديم و داخل خانه شد و ديگر حضرتش را نديدم در اين ملاقات ،ايشان دوباره به من فرمود: (( رحمت خدا بدور است كسى كه نماز صبح را چندان به تاخير بيندازد تا ستاره ها ديده نشوند و نماز مغرب را بقدرى به تاخير بيندازد تا ستارها نمايان شوند )) .(276)
آيه 45 : آداب قرائت نماز
و لا تجهر بصلاتك و لا تخاف بها وابتغ بين ذلك سبيلا .(277)
ترجمه
نمازت را نه بسيار بلند بخوان و نه چندان آهسته حد وسط اين دو گروه را برگزين .
تفسير آيه
در اين آيه شريفه مورد بحث گفتگوى مشركان در مكه در رابطه با نماز پيامبر صلى الله عليه و آله واينكه مى گفتند:او نماز خود را بلند مى خواند و ما را ناراحت مى كند،اين چه عبادتى است ؟ اين چه برنامه اى است ؟ خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور مى دهد (( نمازت را زياد بلند مخوان زياد هم آهسته مخوان بلكه ميان اين دو را، راه اعتدال را انتخاب كن (و لا تجهر بصلاتك تو لا تخاف بها و ابتغ بين ذلك سبيلا) بنابراين آيه فوق كارى به مساله نمازهاى (( جهريه )) و (( اخفايه )) به اصطلاح معروف فقهى ندارد، بلكه ناظر به افراط و تفريط در بلند خواندن و آهسته خواندن است ، مى گويد نه بيش از حد بلند بخوان و نه فرياد بزن ،و نه بيش از حد آهسته كه تنها حركت لبها مشخص شود و صدائى به گوش نرسد و شان نزولى كه بعدا ذكر مى شود بسيارى از مفسران از ابن عباس نقل كرده اند نيز مويد همين معنى است .روايات متعددى كه از طريق اهل بيت از امام صادق عليه السلام در ذيل اين آيه آمده است اشاره به همين تفسير مى كند. .(278)بنابراين اين تفسيرهاى ديگرى كه براى اين آيه ذكر شده است همگى بيگانه از مطالب به نظر مى رسد اما اينكه حد اعتدال در اينجا چگونه است ،و جهر و اخفاتى كه از آن نهى شده چه باشد؟ ظاهر اين است كه (( جهره )) به معنى فرياد كشيدن و (( اخفاف )) به معنى آهسته خواندن آنچنان كه خود انسان هم نشنود مى باشد.در تفسير (( على بن ابراهيم )) از امام صادق عليه السلام چنين نقل شده كه در تفسير آيه فرمود (( الجهر بها رفع الصوت ،و التخافت بها ما لم ،تسمع نفسك ،واقرا بين ذلك )) (( جهر اين است كه زياد صدا را بلند كنى ،و اخفات آن است كه حتى خودت نشنوى ، هيچ يك از اين دو را انجام نده بلكه حد وسط ميان آن دو را در انتخاب كن . .(279)