در آيه مورد بحث سخن از برنامه بندگان راستين و نعمتهاى بى انتهاى او است كه بر مردم نازل شده است در تفسير اين آيه شريفه به سه نكته مهم اشاره مى شود.
نكته اول :پيوندى با خالق و پيوندى با خلق
بار ديگر در اين آيات در تنظيم برنامه مومنان راستين به مساله (( صلوة )) و (( انفاق )) برخورد مى كنيم كه در نظر ابتدائى ممكن است اين سوال را ايجاد كند كه چگونه از ميان آن همه برنامه هاى عملى اسلام ، انگشت ، تنها روى اين دو نقطه گذارده شده است .علتش اين است كه اسلام ابعاد مختلفى دارد كه مى توان آنها را در سه قسمت خلاصه كرد:رابطه انسان با خدا،رابطه انسان با خلق و رابطه انسان با خودش كه قسمت سوم در حقيقت نتيجه اى است براى قسمت اول و دوم و دو برنامه فوق در آيه (صلوة و انفاق ) هر كدام رمزى است به يكى از دو بعد اول و دوم نماز مظهرى است براى هر گونه رابطه با خدا چرا كه اين رابطه در نماز از هر عمل ديگرى بهتر مشخص مى شود ،و انفاق از آنچه خدا روزى داده با توجه به مفهوم وسيعش كه هر گونه نعمت مادى و معنوى را شامل مى شود رمزى است براى پيوند با خلق .البته با توجه به اينكه سوره اى كه از آن بحث مى كنيم (( مكى است ،و هنگام نزول آن هنوز حكم زكات نازل نشده بود، اين انفاق را نمى توان مربوط به زكات دانست بلكه معنى وسيعى دارد كه حتى زكات را بعد از نزول در خود جا مى دهد. و به هر حال ايمان در صورتى ريشه دار است كه عمل متجلى شود و انسان را از يكسو به خدا نزديك كند و از سوى ديگر به بندگانش !
نكته دوم : چرا پنهان و آشكار؟
كرارا در آيات قرآن مى خوانيم كه مومنان راستين انفاق يا صداقتشان در سرو به علن يعنى پنهان و آشكار است ،و به اين ترتيب علاوه بر بيان اتفاق به معنى وسيعش كيفيت آن هم توجه داده شده است ،چرا گاهى انفاق پنهانى موثرتر و آبرومند انه تر است ،و گاهى اگر آشكارا باشد سبب تشويق ديگران و الگوئى براى نشان دادن برنامه هاى اسلامى و بزرگداشتى براى شعائر دين محسوب مى شود، علاوه مواردى پيش مى آيد كه طرف ، از گرفتن انفاق ناراحت مى گردد.الان كه ما در حال جنگ با دشمن خونخوار هستيم (و يا هر مسلمانى كه با چنين وضعى روبرور شود) مردم با ايمان براى كمك به آسيب ديدگان جنگ و يا مجروحين و معلولين و يا به خود جنگجويان هر روز با مقادير زيادى انواع ، وسائل زندگى راهى مرزها و مناطق جنگى مى شوند، و اخبار آن در همه وسائل ارتباط جمعى منعكس مى گردد،تا هم دليلى براى همدردى و پشتيبانى بيدريغ عموم مردم و هم تشويقى باشد براى كسانى كه از اين قافله عقب مانده اند تا خود را هر چه زودتر به قافله برساندند،بديهى است براى كسانى در اين موارد انفاق علنى موثرتر است .بعضى از مفسران نيز در روايات اين دو گفته اند: انفاق علنى مربوط به واجبات است ،كه معمولا جنبه تظاهر در آن نيست ،زيرا انجام وظيفه كردن بر همه لازم است و چيز مخفيانه اى نمى تواند باشد،ولى انفاقهاى مستحبى چون افزون بر وظيفه واجب است ممكن است توام با تظاهر و ريا شود و لذا مخفى بودنش بهتر است به نظر مى رسد كه اين تفسير جنبه كلى ندارد، شاخه اى است از تفسير اول .
نكته سوم :در آن روز (( بيع و خلال )) نيست
مى دانيم ماهيت روز قيامت همان دريافت نتيجه ها و رسيدن به عكس العمل ها و بازتابهاى اعمال است ،و به اين ترتيب در آنجا كسى نمى تواند براى نجات از عذاب فديه اى دهد،و حتى اگر فرضا تمام اموال و ثروتها روى زمين در اختيار او باشد و آن را انفاق كند تا ذره اى از كيفر اعمالش كم شود ممكن نيست ، چر كه (( دار عمل )) كه سراى دنيا است پرونده اش در هم پيچيده شده است و آنجا (( دارحساب )) است .همچنين پيوند دوستى مادى با هر كس و به هر صورت نمى تواند در آنجا رهائى بخش باشد (( توجه داشته باشيد خلال و خله به معنى دوستى است ) و به تعبير ساده مردم در زندگى اين دنيا براى نجات از چنگال مجازاتها براى خنثى كردن مجازاتها دست بكار مى شوند اگر چنين تصور كنند كه در آنجا نيز برنامه هائى امكان پذير