روزى پيغمبر عليه السلام با جمعى از مسلمين در نقطه اى نماز مى گذارد موقعى كه آن حضرت به سجده مى رفت امام حسين عليه السلام (بنابر قولى امام حسن عليه السلام ) كه كودك خردسالى بود به پشت سوار مى شد و پاهاى خود را حركت مى داد و هى هى مى كرد وقتى پيغمبر مى خواست سر از سجده بردارد او را مى گرفت ، پهلوى خود به زمين مى گذارد باز در سجده و تا پايان نماز طفل مكرر به پشت پيغمبر عليه السلام سوار مى شد يك نفر يهودى ناظر اين جريان بو پس از نماز به حضرت عرض كرد: شما با كودكان طورى رفتار مى كند كه ما هرگز چنين نمى كنيم پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله در جواب فرمود:اگر شماها به خدا و رسول خدا ايمان مى داشتيد به كودكان خود عطوف و مهربان بوديد مهر و محبت پيغمبر عظيم الشاءن نسبت به كودك ، به كودك مرد يهودى را سخت تحت تاثير قرار داد و صميمانه آئين اسلام را پذيرفت . .(357)
داستان نماز نوجوان
در تاريخ 26 / /10 62 نوجوانى از امام خمينى (ره ) سوال كرده بود كه پدرش فردى لاابلى و بى دين است و به گفته كه من راضى نيستم كه در منزل من ، نماز بخوانى !آيا پدر چنين حقى دارد و تكليف او چيست ؟امام فرمود: (( غلط كرده است ، برود نماز بخواند، اشكال ندارد )) .(358)
آيه 61 : نماز نشانه ايمان به آخرت
الذين يقيمون الصلوة و يوتون الزكوة وهم بالاخرة هم يوقنون عليهم الصلوة و السلام .(359)
ترجمه
آنان كه نماز بر پا مى دارند و زكات مى دهند و به آخرت يقين دارند.
تفسير آيه
در تفسير آيه شريف تقين و باور داشتن به جهان آخرت را اقامه نماز مى شمارد و مى فرمايد: (( همان كسانى كه نماز را بر پا مى دارند و زكات را ادا مى كنند و به آخرت يقين دارند )) (الذين يقيمن الصلوة و يوتون الزكوة و بالاخرة هم يوقنون ) و به اين ترتيب هم اعتقاد آنها به مبدء و معاد محكم است ،و هم پيوندشان با خدا و خلق ، بنابراين اوصاف فوق اشاره اى به اعتقاد كامل و برنامه عملى جامع آنها است .در اينجا اين سوال پيش مى آيد كه اگر اين گروه از مومنان ، هم از نظر مبانى اعتقادى و هم عملى راه صاف را برگزيده اند ديگر چه نيازى است كه قرآن براى هدايت آنها بيايد.ولى بايد به اينكه هدايت داراى مراحل مختلف است كه هر مرحله اى مقدمه اى است براى بالاتر،پاسخ اين سوال روشن مى شود،بعلاوه تداوم هدايت خود مساله مهمى است و همان چيزى است كه ما شب و روز در نمازهاى خود با گفتن (( اهدنا الصراط المستقيم )) از خدا مى خواهيم كه ما را در اين تفسير ثابت دارد و تداوم بخشد كه بى لطف اين تداوم ممكن نيست از اين گذشته ، استفاده از آيات قرآن و كتاب مبين تنها ،براى كسانى ميسر است كه روح حقيقت طلبى و حق جوئى در آنها باشد هر چند هنوز به هدايت كامل نرسيده باشند و اگر مى بينم در يكجا قرآن مايه هدايت پرهيزكاران معرفى شده (بقره آيه 2) و در جاى ديگر مايه هدايت مسلمين (( سوره نحل آيه 102 )) و در اينجا مايه هدايت (( مومنون )) يك دليلش همين است كه لااقل تا مرحله اى از تقوى و تسليم و ايمان به واقعيتها در انسان نباشد، به دنبال حق نمى رود، و از نور اين كتاب مبين ، بهره نمى گيرد كه قابليت محل نيز شرط است .از همه اينها گذشته هدايت و بشارت توام با يكديگر تنها براى مومنان است و ديگران را چنين بشارتى نيست و از اينجا روشن مى شود كه اگر بعضى از آيات قرآن ، هدايت به طور وسيع و گسترده براى عموم مردم شمرده است (( هدى للناس )) (بقره 185) منظور همه كسانى است كه زمينه مساعدى براى پذيرش حق دارند ،وگرنه لجوجيان متعصب و سرسخت ،و كور