داستان آيه 29 - نماز راز دوست نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نماز راز دوست - نسخه متنی

علی رستمی چافی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

داستان آيه 29

نماز تاج صالح و انفاق به فقيران

مرجع عاليقدر شيعه ،آيت الله شيخ جعفر كاشف الغطاء از علماى طراز اول قرن دوازدهم هجرى در يكى از مساجد نجف اشرف اقامه نماز جماعت مى نمود.

يك روز ظهر، مسلمين به مسجد آمدند و در صفوف جماعت در انتظار تشريف آوردن علامه به سر مى برند، ولى آمدن ايشان طول كشيد و آنها از آمدن او مايوس شدند و بر خاستند و نماز خود را فرادا خواندند.

در اين وقت ، شيخ جعفر به مسجد آمد.و ديد مردم فرادا نماز مى خوانند بسيار ناراحت شد و آنها را سرزنش كرد و گفت : (( آيا در ميان شما يك نفر مورد اطمينان نيست كه هر گاه من به مسجد نرسيدم ،به او اقتدا كنيد و نماز را به جماعت بخوانيد؟ )) مردم از شرم چيزى نگفتند .

در بين ،چشم ايشان به مرد تاجر نيكوكار و موثق و صالحى افتاد كه در گوشه اى از مسجد نماز مى خواند شيخ جعفر نزد وى رفت و به او اقتدا كرد.

مردم نيز به پيروى از شيخ ، صفها را منظم نموده و به آن تاجر صالح اقتدا كردند و دستها به نشانه نيت بالا رفت آن تاجر دريافت كه شيخ و مردم به او اقتدا كرده اند ،بسيار شرمنده شد. و از طرفى شرعا نمى توانست نماز خود را قطع كند، و از سوى ديگر خويش را لايق امام جماعتى نمى دانست .

در حالى كه عرق شرم از سر و رويش مى باريد، نماز را با جماعت به پايان رساند. بعد از نماز، فورا برخاست كنار برود شيخ جعفر دست او را گرفت و اصرار كرد كه بايد نماز عصر را نيز بخوانى . وى هر چه اظهار شرمندگى مى كرد،فايده اى نداشت .

تاجر گفت : (( مرا چه به امام جماعت ! مرا كشتيد؟ )) شيخ جعفر به او گفت : (( حتما بايد نماز عصر را بخوانى )) تاجر قبول نمى كرد سرانجام شيخ گفت : (( يا بايد نماز جماعت را تو بخوانى و ما اقتدا كنيم ،يا بايد دويست دست لباس برى فقيران به اينجا بياورى ! بازرگان گفت (( حاضرم آن لباسها را اينجا بياورم ، و امامت نماز جماعت را قبول نكنم ! )) شيخ گفت : (( بايد قبل ازنماز، آن لباسها را بياورى ! )) او پذيرفت و شخصى را به حجره اش فرستاد تا آن لباسها را به مسجد بياورد شيخ تمام لباسها را بين فقرا و تهيدستان تقسيم كرد صداى مكبر شنيده شد: (( مومنين نيست چهار ركعت نماز عصر،به امامت آيت الله شيخ جعفر كاشف الغطاء.. )) .(181)

آيه 30 : عدم فايده در نماز بى قيد و شرط

و ما كان صلاتهم عند البيت الا مكاء و تصدية فذوقوا العذاب بما كنتم تفكرون .(182)

ترجمه

نمازشان در آن خانه جز سوت كشيدن و كف زدن چيزى نباشد، پس به كيفر كفرتان عذاب را بچشد.

تفسير آيه  

آيه شريفه درباره عمل خرافى مشركان مكه نازل شده است در اين آيه نمونه اى از منطق فكرى آنها را منعكس شده است تا روشن شود كه آنها نه دارا سلامت فكر بودند و نه درستى عمل داشتند ،بلكه همه برنامه هايشان بى اساس و ابلهانه بود! آنها مدعى بودند كه نماز و عباداتى دارند و به كارهاى احمقانه خود نعره زدنها وكف زدنها در اطراف خانه خدا ، نام نماز گذاشتند ،لذا قرآن اضافه مى كند: (( نماز آنها در كنار خانه خدا كعبه چيزى جز صورت كشيدن و كف زدن نبود )) (و ما كان صلاتهم عند البيت الا مكاء و تصديه ) در تاريخ مى خوانيم كه گروهى از اعراب در زمان جاهليت به هنگام طواف خانه كعبه لخت و مادر زاد مى شدند، و كف مى زدند و نام آن را عبادت مى گذاشتند و نيز نقل شده هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در كنار حجر الاسود رو به سوى شمال مى ايستاد(كه هم مقابل كعبه باشد و هم بيت المقدس !) و مشغول نماز مى شد دو نفر از طائفه (( بنى سهم )) در طرف راست و چپ آن حضرت مى ايستادند يكى (( صحيه )) مى كشيد و ديگرى (( كف )) مى زد تا نماز پيامبر صلى الله عليه و آله رامشوش كنند .

در تعقيب اين جمله مى گويد اكنون كه همه كارهاى شما حتى نماز و عبادتتان اين چنين ابلهانه و زشت و شرم آور است مستحق مجازاتند (( پس بچشيد عذاب الهى را به خاطر اين كفرتان )) (فذوقوا العذاب بما كنتم تفكرون ) هنگامى كه انسان صحفات تاريخ عرب را ورق مى زند و قسمتهائى را كه از آن در قرآن مورد بررسى قرار مى دهد با كمال تعجب در عصر ما كه به اصطلاح عصر فضا و اتم نيز است كسانى هستند كه با تكرار اعمال زمان جاهليت خود را در صف عبادت كنندگان مى پندارند آيات قرآنى و گاهى اشعارى كه در مدح پيامبر صلى الله

/ 139