داستان كسى كه با ترك نماز خدمت امام زمان (عج ) رسيد
استاد بزرگوار آية الله حائرى (دامة بركاته ) مى فرمايد: (( از جمله قضاياى عجيبى كه در زمان خودم ديدم ،اين بود كه گفتند:در قم مردى است به نام آقاى اشكانى و او خدمت حضرت حجت عليه السلام مى رسد من يك روز عصر ظاهرا با جناب آقاى حاج شيخ عبد الوهاب روحى كه رفيق پنجاه ساله من است و جناب آقاى حاج مهدى اخوى ( سلمهما الله تعالى عن الافات و البليات ) خدمت اين مرد كه منزل او در خيابان ايستگاه راه آهن بود،رفتيم مردى پير و نورانى بود و آثار حقيقت و درستى در جبهه او واضح و روشن بود و در دستگاه راديوى او هم در همان اتاق پذيرائى بود،و اين دليل بود بر اينكه اين مرد هيچ اهل تظاهر و دكاندارى نيست .ما داستان تشرف را از او پرسيديم گفت : (( من خوبى هستم نظامى بودم و در مدرسه نظام كشور تركيه نيز تحصيل كرده ام ،مدتها در قشون بودم يك زمانى در تهران پاى منبر بودم ،مبلغ دستورى را براى كسى كه بخواهد به خدمت حضرت ولى عصر (عج ) برسد،ذكر كرد و من دستور آن دستور را عمل كردم و خدمت حضرت رسيدم و حوايج خود را عرض كردم )) پس از آنكه مرد نورانى دستور را بدون مضايقه و ترديد براى ما نقل كرد،من از او دو سوال كردم :يكى آنكه آيا به طور معاينه خدمت آقا رسيدى ؟ معلوم شد به طور مكاشفه مى رسيده است سوال دوم اين بود كه شما چه خصوصيت اخلاقى داشتيد؟ گفت :من در هيچ اوضاع و شرايطى نماز خود را ترك نمى كردم و ديگر اينكه به احدى ظلم و ستم نكرده ام . .(297)
آيه 49 : نماز اولين فرمان براى موسى عليه السلام
اننى انا الله لا اله الا انا فاعبدنى و اقم الصلوة لذكرى .(298)
ترجمه
يقين بدان من همان خدايى هستم كه معبودى جز من نيست مرا پرستش كن و با ياد من نماز بر پادار.
تفسير آيه
در اين آيه شريفه مورد بحث نماز اولين فرمانى بود كه به حضرت موسى عليه السلام فرمان داد و نخستين جمله وحى را موسى به اين صورت دريافت كرد (( من الله هستم ،معبودى جز من نيست )) (اكنون كه چنين است تنها مرا عبادت كن ، عبادتى خالص از هر گونه شرك )) (فاعبدنى ) (( و نماز را بر پاى دار،تا هميشه به ياد باشى )) (و اقم الصلوة لذكرى ) در اين آيه پس از بيان مهمترين اصل دعوت انبياء كه مساله توحيد است بيان شده و به دنبال آن دستور به نماز، يعنى بزرگترين عبادت و مهمترين پيوند خلق با خالق و موثرترين راه براى فراموش نكردن ذات پاك او داده شده .
نكته قابل توجه در آيه
در آيه فوق به يكى از فلسفه هاى مهم نماز اشاره شده است ،و آن اينكه انسان در زندگى اين جهان با توجه به (( عوامل غافل كننده نياز به تذكر و يادآورى دارد،با وسيله اى كه در فاصله هاى مختلف زمانى ،خدا و رستاخيز و دعوت پيامبران و هدف آفرينش را به ياد آورد و از غرق شدن در گرداب غفلت وبى خبرى حفظ كند،نماز اين وظيفه مهم را بر عهده دارد انسان صبحگاهان از خواب بر مى خيزد خوابى كه او را از همه چيز اين جهان بيگانه كرد مى خواهد برنامه زندگى را شروع كند، قبل از هر چيز به سراغ نماز مى رود،قلب و جان خود را با ياد خدا صفا مى دهد و از او نيرو و مدد مى گيرد، و آماده سعى و تلاش توام با پاكى و صداقت مى گردد باز هنگامى كه غرق كارهاى روزانه شد و چند ساعتى گذشت و چه بسا ميان او و ياد خدا جوئى افتاد،ناگاه ظهر مى شود و صداى موذن را مى شنود الله اكبر... حى على الصلوة (( خدا از همه چيز برتر است ،برتر از آنست كه توصيف شود....بشتاب به سوى نماز )) به سراغ نماز مى رود و در برابر معبود خود به خود به راز و نياز مى ايستد و اگر در گرد غبار غفلتى بر قلب او نشسته ،آن را شستشو مى دهد اينجا است كه خدا