نخستين گام ها - دعبل خزاعی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دعبل خزاعی - نسخه متنی

مصطفی قلی زاده؛ ؛ ت‍ه‍ی‍ه کننده: ‌ پ‍ژوه‍ش‍ک‍ده‌ ب‍اق‍رال‍ع‍ل‍وم‌ ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نخستين گام ها

استادِ دعبل در زمينه تاريخ ادبيات و فنون ادبى و سبك هاى شعرى و نقد شعر,شاعر و اديب معروف كوفه (صريع الغوانى مسلم بن الوليد)(1) بود. دعبل, هم فنون و صنايع ادبى و شعرى را از مسلم بن الوليد مى آموخت و هم سروده هاى خود را بر او مى خواند و نظرخواهى مى كرد, ولى استاد هيچ يك از آن اشعار ابتدايى شاعر جوان را نمى پسنديد و هربار به او مى گفت: (اين شعرها را دور بينداز و پنهان كن و به كسى نشان مده!)
بدين گونه مسلم بن الوليد, شاگرد جوانش را پرورش مى داد و راضى نمى شد شاعر نوپا, به اشعار سست و بى رمق نخستين دوران شاعرى اش دل خوش كند و از تلاش براى پيشرفت, بازماند و درجا بزند دعبل بى آن كه مأيوس گردد, بر تلاش خود مى افزود و هر روز شعرهايش قوى تر و سليس تر و شيواتر و دلنشين تر مى شد, تا اين كه يك روز پيش استادش آمد و اين شعر دل انگيز را خواند:

جوانى كجاست؟ از چه راهى رفت؟ در كجا بايدش جست؟ دريغا! جوانى گم شد, بلكه براى هميشه نابود گشت!
تعجب مكن ـ محبوب من ـ سَلمي§! چون ببينى مردى را كه موى سپيد پيرى بر سرش مى خندد و او اندوهگنانه مى گريد!(1)




  • جوانى شمع ره كردم كه جويم زندگانى را
    نجستم زندگانى را و گم كردم جوانى را(1)



  • نجستم زندگانى را و گم كردم جوانى را(1)
    نجستم زندگانى را و گم كردم جوانى را(1)



چون مسلم بن الوليد شعر دعبل جوان را شنيد, تحسين كرد و گفت: (اكنون شاعر كامل شده اى و از اين پس, اشعارت را هركجا و براى هركس كه مى خواهى بخوان!)(1)
از آن پس, دعبل سروده هايش را در محافل و انجمن هاى ادبى و نقد شعر مى خواند و تحسين و تعجب ديگر شاعران و اديبان و شعرشناسان و منتقدان كوفه را برمى انگيخت و آن شعرش در همه جا نقل مجلس شده بود و دهان به دهان مى گشت.

/ 73