فـدك
فدك در تاريخ اسلام, قصه غم انگيزى دارد.(1) سرزمين فدك مِلك شخصى پيامبر اكرم ْ بود و به دخترش, حضرت فاطمه زهراے بخشيده بود. پس از رحلت آن حضرت, سياست بازان تشنه خلافت و حكومت, فدك را به زور و دشمنى از دخت رسول اللّه گرفتند! از آن پس همچنان در اختيار غاصبان و زورمندان بود. عمر بن عبدالعزيز اموى, آن را به فرزندان فاطمه ے پس داد. پس از مرگ عمر بن العزيز, باز فدك از چنگ فرزندان اهل بيت ربوده شد, تا اين كه در سال 210هـ.ق. مأمون عباسى بنا به اقتضاى سياست و كاستن از ننگ رسوايى خود, به والى مدينه فرمان داد فدك را به سادات فاطمى برگرداند.دعبل در اين اثنا شعرى سرود كه فقط يك بيت آن مانده است:
أَصْبَحَ وَجْهُ الزَّما§نِ قَدْ ضَحِكا§
بِرَدِّ مَأْمُونِ ها§شِمَ فَدَكا§(1)
بِرَدِّ مَأْمُونِ ها§شِمَ فَدَكا§(1)
بِرَدِّ مَأْمُونِ ها§شِمَ فَدَكا§(1)
بعضى, عمل مأمون را اقدامى انسانى بر اساس عقل و اراده و قدرت و اختيار و در جهت رضاى خدا تلقّى كرده, دعبل را به خاطر آن شعر, خوش نيّت دانسته و گفته اند:دعبل عمل خوب را از هركه صادر شده باشد ـ حتّى مأمون ـ مى ستايد. بلى خليفه عباسى نيز اگر در جهت رضاى خدا كارى انجام دهد, مستحق ستايش است تا نيكان ترغيب شوند و بدكاران تنبيه.(1)
اين تحليل, در نهايت خوش باورى است! آيا مأمون عباسى, پس از كشتن امام معصوم, حضرت رضا و آن همه فجايع و خون ريزى كه براى كسب حكومت و قدرت به راه انداخت و در سركوبى علويان و اهل بيت دست به هركار زد, فدك را به خاطر رضاى خدا به صاحبانش بازگرداند؟! چرا از اوّل به خاطر رضاى خدا, دست از سر امام رضا كه حجّت خدا بود, برنداشت و به اجبار آن حضرت را به مرو آورد و غريبانه به شهادت رساند؟ آيا مأمون عباسى توبه كرده بود كه فدك را به خاطر رضاى خدا, به علويان بازپس داد؟ اگر توبه كرده و پشيمان شده بود, بايد براى آن سند تاريخى پيدا كرد.هيچ يك از اين ها نبود; بلكه مأمون پس از كشتن امام رضا و بدرفتارى با علويان,از چشم مردم افتاده بود و در پرتگاه رسوايى تاريخ قرار داشت, و براى كسب آبروى برباد رفته, دست به هركار مى زد! بنابراين بعيد نيست ماجراى برگرداندن فدك به سادات از اين قبيل باشد.شعر دعبل نيز بيش تر به مدح شبيه ذمّ مى ماند تا اظهار خوش نيّتى و ستايش مأمون. او شاعر هوشمند و آگاه به رموز سياست و نيرنگ هاى خلفاى زمانش بود و در پشت صحنه هر سياست عوام فريبانه و عمل مقدس مآبانه حاكمان و خلفاى عباسى, چهره خبيث و رياكارانه آن ها را مى ديد. او در همان يك بيت, مى خواهد بگويد با بازپس دادن فدك به فرزندان فاطمه ے چهره زمان شاد و خندان شد و بعيد بود كه بنى عبّاس بعد از آن همه جنايت و ستم در حق اولاد فاطمه ے و كشتن فرزندان معصوم او, با بازگرداندن فدك, بخواهند حق آل على را احيا كنند و چهره زمانه را شاد و خندان نمايند! پس سرّى در اين كار بوده است.