فصل چهارم:
مدارس آيات
اشارت
دو قرن از هجرت پيامبر اسلام مى گذشت. پيشواى هشتم شيعيان حضرت امام ابوالحسن على بن موسى الرّضا در شهر پيامبر و پايگاه امامت, مدينه منوره, اقامت داشت. مأمون عباسى به خاطر رسيدن به حكومتِ همه ممالك اسلامى, برادرش امين را كشته, سرش را از بارگاه خويش در (مرو) خراسان, آويخته و به قاتلان او جايزه داده بود و خود را خليفه مقتدرى مى پنداشت كه حكمش در سرزمين هاى ايران, عراق, حجاز, شام, مصر و… مطاع بود, امّا هنوز خيالش از مدينه و كوفه و… آسوده نبود. از يك طرف, وجود امام رضا در مدينه و موقعيت و محبوبيت و امامت مورد قبول آن حضرت در بين مردم, و از طرفى وقوع قيام ها و جنبش هاى سادات علوى, مأمون را بيمناك مى كرد. خروج و قيام (محمّد بن ابراهيم طباطبا) در سال 199 در كوفه به انگيزه يارى حق و توجّه دادن مردم به امامت به حق امام رضا , و قيام سيّد انقلابى بزرگ (محمّد ديباج) فرزند امام صادق براى احياى حق و ابطال باطل, در همان تاريخ در مدينه و… حكومت مأمون را تهديد و متزلزل كرده بود. مأمون براى خاموش كردن آتش اين جنبش ها, تلاش هاى گسترده اى كرد و سرانجام به اين نتيجه رسيد كه امام رضا را تحت نظر دا
شته و فعّاليت هايش را محدود و ارتباطش را با مردم و سردسته انقلابيون قطع كند. مأمون نيك مى دانست كه مردم, حضرت امام رضا را امام به حق, وارث انبيا, حامل علوم و اسرار الهى و بازمانده امامان معصوم پيشين مى دانند و نهضت ها و قيام هاى علويان در برابر دستگاه خلافت عباسى نيز به منظور حمايت از آن حضرت است و اگر اين شورش ها هر روز يكى پس از ديگرى پا بگيرند و رشد كنند و موقعيت علويان به ويژه امام ابوالحسن الرّضا تثبيت و تقويت شود, تاج و تخت غاصبانه او بيش تر از پيش در معرض سقوط و نابودى قرار خواهد گرفت.
اين بود كه امام رضا را با سفرى اجبارى, در تاريخ 201هـ.ق. از مدينه به (مرو) انتقال داد(1) و تحت نظر گرفت و بعد هم بازى هاى تاريخى خود را به اجرا درآورد; ولايتعهدى امام رضا و سرانجام به شهادت رساندن ايشان و دستيابى به مقاصد شوم و خائنانه خويش كه در تاريخ ثبت شده است.
با رفتن امام به مرو, مدينه, شهر پيامبر و مركز امامت, خالى از حجّت شد و به تعبير دعبل, (مدارس آيات و منزل وحى) از زمزمه روح بخش تلاوت قرآن, خالى ماند.