فصل اوّل: دريچه - دعبل خزاعی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دعبل خزاعی - نسخه متنی

مصطفی قلی زاده؛ ؛ ت‍ه‍ی‍ه کننده: ‌ پ‍ژوه‍ش‍ک‍ده‌ ب‍اق‍رال‍ع‍ل‍وم‌ ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل اوّل:


دريچه

(كليات و طرح مسائلى در شناخت دِعْبل)

اوضاع سياسى و اجتماعى شاعر

زندگى پرفراز و نشيب دعبل, در دوران خلافت ننگين و ظالمانه نُه تن از خلفاى جور پيشه عباسى (منصور, مهدى, هادى, هارون الرشيد, امين, مأمون, معتصم, واثق و متوكل) سپرى شد.

در آن دوره نزديك به يك قرن, چهار امام از ائمه معصوم شيعه ـ امام صادق, امام كاظم, امام رضا و امام جواد ـ با توطئه دستگاه خلافت نامشروع عباسيان, پس از آزار و شكنجه و تبعيد و حبس هاى طولانى به شهادت رسيدند و امام هادى پس از بيست سال اقامت اجبارى و در حال تبعيد و زندانى در سامرا, توسط متوكّل عباسى, در سال 254هـ.ق. غريبانه به شهادت رسيد.

همچنين در اين برهه از تاريخ اسلام, خلفاى ستمگر عباسى, علاوه بر شهادت امامان معصوم, به قصد محو آثار اسلام و مكتب تشيّع, دست به هر جنايتى زدند و قيام هاى شيعى و شورش هاى دينى و انقلابى علويان را در برابر خلافت ضد دينى خود سركوب كردند و سران آنان را از بين بردند, مثل قيام شهداى فخ, قيام ابوالسّرايا, محمّد ديباج, محمّد بن ابراهيم طباطبا و…(1).

در اين مدت, خصومت و پستى دو تن از خلفا بيش تر از ديگران بروز كرد. آن ها (هارون و متوكل) افزون بر تمام جنايات خود, هر يك در زمان حكومت خويش, براى خاموش كردن مشعل قيام علويان, اقدام به تخريب مزار شهداى كربلا كردند و مردم را از زيارت تربت شهداى عاشورا منع نمودند.(1)
در دوره خلافت متوكل, سادات علوى در مدينه و مكّه با تمهيدات دستگاه خلافت و حاكمان وابسته به آن, گرفتار بدترين نوع فقر و تنگدستى شدند.(1)
اختلاف و نزاع بين امرا و فرزندان خلفا, بر سر قدرت, از ديگر مسائل دوره زندگى دعبل بود; مانند درگيرى و جنگ محمّد امين و عبدالله مأمون بر سر تصاحب خلافتِ غاصبانه پدرشان هارون الرّشيد كه سرانجام با سركوبى امين و پيروزى مأمون در سال 198هـ.ق. خاتمه يافت.(1)
قيام بابك خرّم دين در آذربايجان, افشين در نيشابور و مازيار در طبرستان در مبارزه با قدرت حاكمه و ستم گستر بنى عبّاس از ديگر قضاياى سياسى و اجتماعى دوره عباسى بود.

شاعر ظلم ستيز شيعه دِعْبِلِ خُزاعى در چنين دوره پر از كشمكش هاى سياسى و اجتماعى پا به عرصه گيتى نهاد; بزرگ شد و در ميدان عقيده و ادب و ايمان و شعر به دفاع از حق برخاست و با سلاح شعر به نبرد با كج انديشان, فرومايگان و خليفه هاى غاصب و آدم كُش كمر همّت بست و آنان را رسوا كرد و در حمايت از آل على مردانه چوبه دار را پنجاه سال به شوق شهادت بر دوش كشيد و تا پاى جان در صراط مستقيم ايستادگى كرد.

بنابر اين, در مطالعه و تحقيق زندگى و تحليل و نقد اشعار اين شاعر بزرگ, بايد اوضاع سياسى و اجتماعى زمان او را در نظر گرفت, زيرا دعبل از خيل شاعرانى نبود كه در لاك تخيلات وَهْم آلود خويش فرورفته و از آن چه در دور و برشان مى گذشت, غافل مانَد و نيز از دسته شاعركان پست و چاپلوسى نبود كه به طمع فراچنگ آوردن صله و جايزه و يا فراهم كردن يك زندگى آلوده به رفاه, گوهر شعر و هنر را به گردن خوك هاى آدم نمايِ خليفه نام آويختند و به مداحى و تملق پرداختند و جز مشتى حرف مفت و شرم آور, گُلى بر سر ادبيات خويش نزدند, بلكه با چاپلوسى ها, به پايدارى ظلم و ظالم و پاى مالى حق مظلومان كمك كردند.

دعبل با هجو خلفاى غاصب عباسى, نه تنها يك حركت انقلابى و حماسى در تاريخ تشيّع ايجاد كرد, بلكه با مدح خاندان پيامبر ْ و على و با هجو و نكوهش دشمنان آنان, به تحوّلى مثبت در عرصه شعر دست زد و با جريان منحط و ابتذالى شعر زمانش مبارزه كرد. اين جا است كه ارزش اخلاقى, اجتماعى, تاريخى و دينى اشعار شاعران پيام گسترى چون كميت اسدى, سفيان عبدى, سيد حِمْيَرى و دعبل خزاعى را درمى يابيم. اگر (شاعران وارث آب و خِرَد و روشنى اند),(1) اين قبيل شاعرانند كه در دوره افول ارزش هاى انسانى, خلاف جريان مبتذل زمانه خود حركت كردند و به پاسدارى از قلمرو نورانى انديشه و انسانيت و هنر و تعهّد و توحيد و خدامحورى قيام كردند.

/ 73