مكّه
دعبل و برادرش رَزين, پس از انجام حجّ, مدتى در مكّه ماندند. احتمال دارد خُزاعيانى كه در مكّه اقامت داشتند, شاعر بزرگ خزاعى و برادر شاعرش را, مدت ها به عنوان مهمان در مكّه نگه داشته اند, چون حسّ نژادى و تعصّب قومى در بين اعراب شديد بود و دعبل هرجا مى رفت, قبل از همه, خزاعيان به سراغش مى آمدند و با افتخار و گشاده رويى, كمر به خدمت او مى بستند, زيرا مى دانستند دعبل, نام قبيله آن ها (خُزاعه) را در تمام بلاد عرب بلند آوازه كرده و شرافت و شأنى براى خزاعيان افزوده است.
به هر حال, مدت نامعلومى در مكّه ماندند. آن گاه تصميم گرفتند به مصر بروند. در آن روزگار, حاكم مصر, مردى از قبيله خزاعه به نام (مطّلب بن عبدالله) بود و چون خزاعيان مقيم مكّه, به ويژه نمايندگان مطلب بن عبدالله در آن شهر, مطلع شدند كه دعبل و رزين, قصد سفر به مصر دارند, نامه هايى به مطلب بن عبدالله نوشتند و به دعبل دادند تا به او برساند. دعبل و رزين نامه ها را گرفتند و به قصد مصر, مكّه را ترك كردند.(1)