چهل سال چوبه دار بر دوش
روزى (ابو اسحاق ابراهيم بن المدبر) كه از شاعران معاصر دعبل بود و بعدها وزير معتمد عباسى شد, با دعبل نشسته بود و در باره شعر و شاعرى گفت و گو مى كردند. رو به دعبل كرد و گفت:
اى دعبل! تو مرد بسيار شجاع و دليرى هستى, زيرا اين تويى كه خطاب به خليفه مقتدر زمان, مأمون عباسى, گفته اى: من از قومى هستم كه شمشيرهايشان برادرت را كشت و تو را بر تخت حكومت نشاند!
دعبل نگاهى به ابواسحاق كرد و گفت:
اى ابو اسحاق! مرا از دشمنان حق و حقيقت هرگز باكى نيست! چهل سال(1) است چوبه دارم را به دوش مى كشم و كسى را نمى يابم مرا در راه حق بردار آويزد! پس چرا بايد از مأمون و ديگران بترسم؟(1)