دعبل خزاعی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دعبل خزاعی - نسخه متنی

مصطفی قلی زاده؛ ؛ ت‍ه‍ی‍ه کننده: ‌ پ‍ژوه‍ش‍ک‍ده‌ ب‍اق‍رال‍ع‍ل‍وم‌ ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(1)شعراء (26) آيه 227.

(1)صحيفه نور, ج21, ص173.

(1)ر.ك: مقاتل الطالبييّن, ابو الفرج اصفهانى.

(1)تتمّة المنتهى, حاج شيخ عباس قمى, ص239 ـ 241.

(1)منتهى الآمال,حاج شيخ عباس قمى, ج2, ص385 (فصل پنجم از زندگى امام على النقى ).

(1)ر.ك: تاريخ الخلفا, عبدالرحمن سيوطى; تتمّة المنتهى, حاج شيخ عباس قمى.

(1)سهراب سپهرى.

(1)شرح ملاقات دعبل با آن دو امام را در فصل پنجم, ذيل عنوان (شكر نعمت) از اصول كافى آورده ايم.

(1)معالم العلماء, ص139.

(1)اصول كافى, محمدبن يعقوب كلينى, ج1, ص494, چاپ چهارم, بيروت, 1401ق.

(1)امام على فرمود: (اِنَّ اَفْضَلَ الدِّينِ اَلْحُبُّ فِى ا#ِ وَالْبُغْضُ فِى اللّهِ وَاùَخْذُ فِي اللّهِ وَالْعَطا§ءُ فِي اللّهِ; بهترين نمود ديندارى, مِهر و قهر و اخذ و عطا براى رضاى خدا است) (غرر الحكم,آمدى, ج2, ص540).

در اين مضمون روايات فراوانى از پيشوايان معصوم نقل شده است.

(1) ديوان دعبل, ص141.

(1)الاغانى,ابوالفرج اصفهانى, ج20, ص146.

(1)خلاصة الاقوال فى معرفة الرّجال, ص70.

(1)از عالمان و مراجع بزرگ شيعه در قرن چهاردهم اسلامى و صاحب آثار نفيس علمى و تحقيقى, از جمله تأسيس الشيعة.

(1)ص193.

(1)ص176, چاپ پنجم, بيروت, 1981م.

(1)شرح اين دو ماجرا به ترتيب در فصل دوم و سوم خواهد آمد.

(1) ديوان دعبل بن على الخزاعى, مقدمه عبدالصاحب عمران الدُّجيلى, ص43.

(1) همان, ص291.

(1)الاغانى, ج20, ص120.

(1) ديوان دعبل, مقدمه عبدالصاحب عمران الدجيلى, ص83.

(1)الاغانى, ج20, ص151, با تصحيح على النجدى ناصف, بيروت.

(1)اين هفت شعر تحت عنوان معلّقات سبع توسط عبدالمحمّد آيتى به فارسى ترجمه شده است (چاپ سوم, تهران, سروش, 1371).

(1) ديوان امرؤ القيس, ص29, چاپ بيروت.

(1) آيا نمى بينى كه من از عشق آل محمّد, شب و روز [ با جباران درگير و] در حال گريزم.

(1) ترجمه اين بيت در فصل چهارم كتاب آمده است.

(1) در باره اين كتاب و ارزش و اعتبار آن در فصل هشتم (آثار دعبل) بحث كرده ايم.

(1)مقدمه ديوان دعبل, ص85, به نقل از كتاب الموشح, مرزبانى, ص304, چاپ قاهره, 1343ق; الوساطة بين المتنبى و خصومه, قاضى جرجانى, ص 193, چاپ سوم, قاهره.

(1)المطوّل, تفتازانى, ص416 ـ 419, چاپ جديد, انتشارات داورى, قم.

(1)الاغانى, ج20, ص120.

(1) ج8, ص383.

(1) گفته اند يَعرِب بن قحطان اولين كسى بود كه به زبان عربى سخن گفت. بدين خاطر فرزندان او را كه قبايل اَزْد و قطحان بودند, اعراب اصيل مى ناميدند.

(1) سوره سبأ (34) آيه 16.

(1) (مَرّ ظهران) نيز گفته اند.

(1)درباره قبيله خُزاعه و پيشينه تاريخى و شخصيت هاى بزرگ آن ر.ك: السيرة النبوية , ابن هشام, ج1, ص13و 14; الاشتقاق, ابن دُريد ازدى, ص498; معجم قبائل العرب القديمة والحديثة,عمر رضا كحّاله, ج1, ص339; دائرة المعارف الاسلامية, ج8, ص301 ـ 304, ذيل خزاعه.

(1)الغدير, امينى, ج2, ص363; رجال النجاشى, ص161; معجم الادباء, ياقوت حموى رومى, ج11, ص99.

(1)الغدير, ج2, ص365.

(1) در متن (كَبْشُ الْقَوْم) (قوچ آن قوم) بود. ما در ترجمه, تعبير به (قهرمان پيشگام) كرديم تا با زبان فارسى متناسب باشد. با توجه به اين كه كلمه (كبش) در لغت به معناى پيشواى قوم نيز آمده است.

(1) الغدير, ج2, ص365.

(1)همان, ص368. بعضى گفته اند اصل دعبل و خانواده اش از شهر قرقيسا ـ در كنار نهر فرات ـ بود ( الغدير, ج2, ص368).

(1)تاريخ الكوفه, سيد حسين البراقى, ص459.

(1) همان, ص450.

(1) همان جا.

(1) همان جا, به نقل از مروج الذهب, ج2, ص188.

(1) متوفاى به سال 208 هجرى در جرجان.

(1) ديوان دعبل, ص249. ترجمه دو بيت بسيار زيبا و مشهور را آوردم.

(1) مطلع غزلى از مرحوم استاد شهريار, به مناسبت نزديكى مضمون آن با شعر دعبل آورده شد.

(1)الاغانى, ج20, ص157.

(1) براده ها, حسن حسينى, ص12.

(1)الاغانى, ج20, ص179 ـ 180.

(1) سِمِنجان يا سِمِنگان از شهرهاى ايالت طخارستان در كشور افغانستان بود كه در آن روزگار, در مجموع از نواحى و توابع خراسانِ بزرگ به شمار مى رفت. (ر.ك: معجم البلدان, ج3, ص252, ذيل سمنجان; لغت نامه دهخدا, ج32, ص180, ذيل طخارستان).

(1) معجم البلدان, ج3, ص252; معجم الشعراء, ابوعبدالله محمد مرزبانى, ص311 ـ 312.

(1) الغدير, ج2, ص367.

(1) همان, ص368.

(1)همچنان كه در فصل اوّل گفتيم, ابوالفرج اصفهانى كه به خلفاى عباسى حُسن نظر داشته و آنان را خليفه هاى به حق ولازم الاطاعه مى دانست, دعبل را به خاطر هجو خلفا, مذمت كرده و نوشته است: (دعبل, شاعرى خوش طبع, امّا هجو گوى بد دهن و خبيث اللسان بود كه هيچ كدام از خلفا, وزرا, فرزندان آنان و حاكمان ديگر, از شرّ زبان او در امان نماند و هيچ كس در حق او خوبى نكرد, مگر اين كه جوابش را به بدى و هجو داده) (الاغانى, ج20, ص120).

(1) الاغانى, ج20, ص159.

(1) تاريخ دمشق,ابن عساكر, ج5, ص228; ديوان دعبل, 114.

(1)متولد 161قمرى و متوفاى 236 قمرى است. با شاعران بزرگ زمانش مثل ابوتمّام و بُحْترى برابرى مى كرد. در مدح و منقبت و مرثيه اهل بيت به ويژه امام حسين قصايد بلند و شيوايى دارد (ابن خلدون, وفيات الاعيان, ج2, ص356).

(1) الشيعة وفنون الاسلام, آيت الله سيد حسن صدر, ص105.

(1) بر مؤلّف معلوم نشد مركز حكومت مطّلب بن عبدالله در مصر, كدام شهر بود.

(1) الاغانى, ج20, ص164.

(1) اشعار دعبل در مدح مطّلب بن عبدالله, در ديوان شاعر آمده است ( ص119 و بعد).

(1) اين ابيات در ديوان دعبل, ص278 و نيز در الاغانى, ج20, ص161 آمده است.

(1) الاغانى, ج2, ص161.

(1) امام در دهم شوال 201 ق به (مرو) رسيد.

(1) تائيّه, شعرى كه حرف رَوِيّ (آخرين حرف اصلى قافيه) آن (ت) باشد.

(1)الاغانى, ج20, ص121; الغدير, ج2, ص356, به نقل از مطالب السئول, ابوسالم بن طلحة الشّافعى, ص85.

(1)البته دانشمندان و ادباى اهل سنّت نيز به اين قصيده متوجه بوده و آن را تحسين و به عظمت آن اعتراف كرده اند و نظريات مثبت و گاه غرض آلودى داده اند كه علامه امينى بيش تر آنها را نقل و نقد كرده است. ( الغدير, ج2, ص350 به بعد).

(1)قصايد اثنى عشريه, منسوب به شيخ احمد احسايى و در مرثيه اهل بيت است كه سال ها پيش يك نسخه از اين كتاب به ضميمه شرح عùمه مجلسى بر تائيه دعبل و نيز به اضافه چند شعر فارسى و تركى در مدح و مصيبت اهل بيت در تبريز به دست مؤلف رسيد و مؤلف براى اولين بار به وسيله آن كتاب با دعبل و تائيه اش آشنا شد.

(1) ايشان با بزرگوارى, متن دست نويس شاخه هاى شكسته را قبل از چاپ در اختيار مؤلّف گذاشتند, كه در ترجمه تائيه و رائيه در اين كتاب از آن استفاده شد.

(1) تمام اين تشطير در اوّل كتاب (دعبل بن على الخزاعى) نوشته آقاى محمّد جواد گوهرى آورده شده است.

(1) اشاره به محل خانه هاى اهل بيت در عرفات.

(1)قصيده تائيه دعبل به اين بيت و به قصيده (مدارس آيات) شهرت يافته است. ياقوت حموى رومى در معجم الادباء, ج11, ص102, اين بيت را مطلع تائيه دعبل دانسته و ابن شهرآشوب در مناقب, ج3, ص450, گفته است:

دعبل, قرائت قصيده اش را در محضر امام رضا از اين بيت آغاز كرد: مدارس آيات خلت من تلاوة….

(1)نام محلّى در سرزمين منى.

(1)جمرات, محل رمى جمرات در منى.

(1) (تطهير) در بيت, به معناى پاك كردن است و ممكن است اشاره به آيه تطهير در شأن اهل بيت باشد.

(1) يعنى دشمنان اهل بيت فرزندان همان كفّار و مشركانند كه در جنگ هاى صدر اسلام به شمشير على و حمزه و ديگر بنى هاشم كشته شده بودند و فرزندان كفر پيشه آنان امروز, انتقام خون آن ها را از فرزندان پاك على مى گيرند.

(1)شايان ذكر است كه خلافت, امر موروثى يا خويشاوندى و خانوادگى نيست. شاعر مى گويد اصحاب سقيفه ادعا مى كردند كه ما از خويشان پيامبر هستيم, پس خلافت از آن ما است. اگر چنين باشد بايد خلافت از آن بنى هاشم باشد كه از همگان به پيامبر نزديك ترند, به ويژه على .

(1) ياران ناشناخته ام/ چون اختران سوخته/ چندان به خاك تيره فرو ريختند سرد… (الف. بامداد).

(1)قبور كوفه اشاره به قبر اميرمؤمنان, مسلم بن عقيل و شهداى كربلا است.

(1)اشاره به قبور چهار امام معصوم در بقيع: امام حسن مجتبى, امام سجاد, امام باقر و امام صادق است.

(1) سرزمينى در نزديكى مكّه. اشاره به شهداى فخّ در سال 169هـ.ق. از جمله رهبر شهدا حسين بن على بن الحسن از نواده هاى امام حسن مجتبى و جمعى از ياران او كه در زمان هادى عباسى, قيام كردند و به شهادت رسيدند.

(1)جوزجان , ناحيه وسيعى از بلخ ـ در كشور افغانستان ـ كه آن زمان از خراسان بزرگ محسوب مى شد. قبور جوزجان, اشاره به قبر (يحيى بن زيد بن على بن الحسين) و ياران او است. يحيى بن زيد شهيد, پس از شهادت پدرش, به جوزجان رفت. (نضر بن سيّار) به فرمان (وليد) پليد, ده هزار سپاه به جنگ او فرستاد و يحيى لشكر را شكست داد. سپس گروهى ديگر بر وى خروج كردند و او را با يارانش به شهادت رساندند.

(1)باخَمْري§, محل شهادت (ابراهيم بن عبدالله بن الحسن) نواده امام حسن, در شانزده فرسنگى كوفه. او در زمان منصور در بصره قيام كرد و به سوى كوفه آمد. در باخَمْري§ با سپاه منصور به فرماندهى عيسى بن موسى مقابله كرد و به شهادت رسيد. قبر او و بسيارى از يارانش در باخمرى قرار دارد. (الكامل فى التاريخ, ابن اثير, ج3, ص583تا 590 (حوادث سال 145) چاپ جديد, 1408هـ.ق).

(1) مرقد مطهّر امام كاظم و امام جواد } در يك محل (كاظمينِ بغداد) قرار دارد, ولى در زمان امام رضا و دعبل ـ زمان سُرايش اين قصيده ـ تنها قبر پاك و به غبارِ غربت نشسته امام ابوالحسن موسى الكاظم در آن جا بود و دعبل در اين بيت بدان اشاره كرده است.

(1) عيون اخبار الرضا, شيخ صدوق, ج2, ص 267 ـ 268.

(1) منظور از (تيم), ابو بكر است كه از قبيله (تيم) بود.

(1) مقصود از (عدى), عمر بن خطاب است كه از قبيله (عدى) بود.

(1) عيون اخبار الرضا, ج2, ص267.

(1)واضح است كه گريه امام به خاطر از دست رفتن حقوق مادّى نبود, بلكه به خاطر غصب مقام الهى خلافت و ولايت بود كه در نتيجه آن احكام الهى وا نهاده شد و مردم به گمراهى و تفرقه افتادند و آل محمّد مظلوم شدند و….

(1)عيون اخبار الرضا, ج2, ص267.

(1)همان جا.

(1)همان, ص270.

(1)همان جا; رجال النجاشى, ص162. در برخى روايات آمده كه امام رضا ده هزار درهم به دعبل داد و در برخى روايات ششصد دينار ذكر شده است.

(1) الغدير , ج2, ص356, به نقل از مطالب السئول, ص85.

(1)فهرست نجاشى, ص197; امالى, شيخ طوسى, ص229.

(1)عيون اخبار الرضا, ج2, ص268.

(1) در باره قم و پايگاه علمى و مذهبى آن از ديدگاه امامان معصوم علاوه بر كتب تاريخ به سفينة البحار, حاج شيخ عباس قمى, ج2, ذيل كلمه قم مراجعه كنيد.

(1)عيون اخبار الرضا, ج2, ص163; الاغانى, ج20, ص149.

(1)امالى, شيخ صدوق, ص526.

(1)زيرا بنى اميه مردمانى كينه توز و دشمن اسلام بودند و ريشه در جاهليت و كفر و شرك داشتند.

(1)زيرا بنى عباس خويشاوند پيامبر و نياكانشان مسلمان بودند.

(1)اين دو بيت هم اكنون در مسجد بالاسر حضرت رضا در سمت قبله حرم مطهر با كاشى زيبا به چشم مى خورد.

(1) ديوان دعبل, ص195 ـ 198; امالى, شيخ صدوق, ص526; عيون اخبار الرضا, ج2, ص254.

(1) پيش از اين گفتيم امام رضا صد دينار رضوى به دعبل داد. وقتى دعبل به بغداد برگشت و خانه اش را به سرقت رفته ديد,خواست دينارها را بفروشد. قيمت هردينار در آن زمان, ده درهم بود, امّا شيعيان, دينارهايى را كه به نام امام رضا مسكوك بود, جهت تبرّك, به ده برابر قيمت بازار, يعنى به صد درهم خريدند و بدين گونه دعبل صاحب سرمايه عظيمى شد و هرچه براى خانه اش لازم بود خريد. (عيون اخبار الرضا, ج2, ص269).

(1)همان جا; شرح علامه مجلسى بر تائيه دعبل.

(1)الاصول من الكافى, ج1, ص494, چاپ چهارم, بيروت, 1401.

(1)توضيح و تصرفاتى كه در اوّل و آخر و در خلال ترجمه حديث به عمل آمد با استفاده از شرح حديث مزبور توسط علامه مجلسى بود. (ر. ك: مراةالعقول, ج6, ص105).

(1) ديوان دعبل, ص219; الاغانى, ج20, ص150.

(1) آهنگى كه به (حُنَيْن) آهنگساز معروف عرب منسوب است.

(1) يكى از آهنگسازان عرب.

(1) الغدير, ج2, ص 375ـ 376.

(1)طاهر بن الحسين خزاعى از قبيله خزاعه و هم قبيله دعبل و فرمانده مأمون در سال 198هجرى محمّد امين را كشت و سرش را براى مأمون فرستاد.

(1) ديوان دعبل, ص175 ـ 176.

(1) پنجاه سال نيز روايت شده است. (ر.ك: الاغانى, ج20, ص121).

(1) همان, ص131.

(1)براى اطلاع بيش تر و تحقيقى از قضيه فدك, ر.ك: فدك فى التّاريخ (فدك در تاريخ) نوشته علامّه شهيد سيد محمّد باقر صدر(ره).

(1) ديوان دعبل, ص 247.

(1)دعبل الخزاعى, ص112,چاپ اوّل, امير كبير, تهران, 1368.

(1) ديوان دعبل, ص102 ـ 103; الاغانى, ج2, ص144.

(1) متن عربى آن دو بيت در الاغانى, ج20, ص144 ـ 145 آمده است.

(1) ديوان دعبل, ص299 ـ 300; الاغانى, ج20, ص145.

(1)صيمره, شهرى بود در عراق عجم, در بين سرزمين جبل و خوزستان. (معجم البلدان, ج3, ص439).

(1) ديوان دعبل, ص168; الاغانى, ج2, ص146.

(1) منتهى الآمال, ج2, باب دوازدهم (زندگانى امام هادى), اواخر فصل پنجم.

(1) ديوان دعبل, ص171; الاغانى, ج20, ص146.

(1) الاغانى, ج20, ص146.

(1) در اين موضوع, در فصل اوّل, ذيل (تعصب قومى) بحث كرديم.

(1) براى اطلاع بيش تر, ر. ك: الاغانى, ج20, ص185 ـ 186.

(1) همان, ص186.

(1) تاريخ بغداد, ج8, ص385.

(1) الفهرست, ابن النديم, ص229; طبقات الشّعراء, ابن معتز, ص408.

(1) ديوان دعبل, ص306.

(1) الاغانى, ج20, ص186.

(1) ديار شهرياران, احمد اقتدارى, ج1, ص101, 1353 ش. اين بنا اكنون ديگر وجود ندارد. بناى جديدى از گورستان و مقام (عبدالله بن على) و آرامگاه شاعر, در حال ساخت است, كه تصوير آن ديده مى شود.

(1) الفهرست, ابن النديم, ص229.

(1) ديوان دعبل, مقدمه عبدالصاحب عمران الدُّجيلى بر چاپ دوم, ص10 ـ 11, بيروت, 1972م.

(1) ج1, ص143 و184 و….

(1) ص227 و240 و….

(1) ج2, ص342 و ج4, ص143.

(1) ج5, ص94 و….

(1) ج1, ص69 و132.

(1) ديوان دعبل, ص31.



/ 73