ممانعت از تدوين و نشر احاديث پيامبر - اسرار عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسرار عاشورا - نسخه متنی

سید محمد نجفی یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ممانعت از تدوين و نشر احاديث پيامبر

يكى از حوادث تاءسف بار و جبران ناپذير، اقدام خليفه اول و دوم در جلوگيرى از نوشتن و حتى روايت و بازگو كردن احاديث پيامبر مىباشد،

اخبار مربوط به ممانعت عمر از تدوين و جمع آورى حديث از نظر شيعه و سنى متواتر است، توجيه آنها اين بود كه بخاطر كثرت احاديث و اختلاف آنها و يا تدوين آنها، مردم از قرآن روگردان مىشوند و كتاب خدا را رها مىكنند، آرى عمر قبلا نيز در مقابل پيامبر وقتى حضرت فرمود: براى شما چيزى بنويسم كه هرگز گمراه نشويد، در مقابل حضرت گفته بود، كتاب خدا كافيست، حتى ابوبكر كه پانصد حديث از پيامبر جمع آورى كرده بود، همه آنها را آتش زد. (43)

و در همين راستا عمر به شهرها نامه نوشت كه اگر كسى حديثى را از پيامبر نوشته بايد آن را از ميان ببرد(44) و خود او نيز وقتى ديد حديث بسيار شده است، به مردم دستور داد تا همه را نزد او آوردند، سپس فرمان داد تا همه را طعمه حريق سازند. (45)

او افرادى مثل عبدالله ابن مسعود و ابا درداء و ابا مسعود انصارى را حبس نمود، تنها به اين جرم كه از پيامبر زياد حديث نقل مىكنند، آنها در مدينه ممنوع الخروج بودند تا بعد از عمر، كه عثمان آنها را آزاد كرد. (46)

و در روايت ديگرى آمده است كه عمر ابن خطاب از دنيا نرفت تا اينكه اصحاب پيامبر چون عبدالله ابن حذيفة و ابادرداء و اباذر و عقبه ابن عامر را از اطراف گرد آورد و گفت: اين احاديثى كه در اطراف از پيامبر پخش كرده ايد چيست گفتند: آيا از اين كار نهى مىكنى گفت: نه، ولى نزد من باشيد و تا من زنده ام حق نداريد از من جدا شويد، از شما حديث مىگيريم و يا بر شما رد مىكنيم، بدينسان بود كه تا عمر زنده بود نزد او ماندند. (47)

و ابوبكر به بهانه اختلاف در احاديث مىگفت: از پيامبر چيزى حديث نقل نكنيد و هر كس از شما سؤال كرد بگوئيد: ميان ما و شما كتاب خداست. (48)

قرظة ابن كعب گويد: عمر به مشايعت ما كه به عراق مىرفتيم آمد و گفت: مىدانيد چرا شما را مشايعت كردم گفتيم: مىخواستى ما را احترام كنى، گفت: علاوه بر آن، كارى هم داشتم، شما نزد مردمى مىرويد كه زمزمه اى مانند زمزمه زنبور عسل (در خواندن قرآن) دارند، آنها را با احاديث پيامبر سرگرم نكنيد، من نيز شريك شما خواهم بود، به همين جهت بود كه هر وقت به قرظة مىگفتند براى ما حديث بگو مىگفت: عمر ما را منع كرده است. (49)

و به همين جهت بود كه اصحاب پيامبر از نقل احاديث اجتناب مىورزيدند، و ياللعجب كه بهانه اين كار، گاهى شبهه ايجاد اختلاف و احاديث كاذب، و گاهى اعراض مردم از قرآن و گاهى زياد و كم شدن سهوى در احاديث ذكر مىشود.

/ 159