سيدالشهداء خواهر را براى فردا آماده مىكند - اسرار عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسرار عاشورا - نسخه متنی

سید محمد نجفی یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سيدالشهداء خواهر را براى فردا آماده مىكند

امام سجاد عليه السلام فرمود: در آن شب، عمه ام زينب مرا پرستارى مىكرد، پدرم در خيمه خود رفت، و اين اشعار را قرائت نمود: ياد هراف لك من خليل كم لك بالاشراق و الاصيل.

اى روزگار اف بر تو و دوستى تو، كه صبح و شام چقدر هواخواه خود را كشته اى و روزگار به كم قانع نيست، فرمان، از خداست و هر زنده اى به راه من خواهد آمد، امام سجاد فرمود: من گريه ام گرفت، اما جلوى خود را گرفتم، پدرم دو يا سه بار تكرار نمودند تا عمه ام متوجه منظور حضرت شد (گويا حضرت مىخواست خواهر خود را آماده كند) عنان اختيار از كف داد، سراسيمه نزد برادر آمد و صدا زد وا مصيبت اى كاش، مرگ زندگى مرا نابود مىكرد، امروز مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن از دنيا رفت، اى جانشين گذشتگان،

سيدالشهداء فرمود: خواهرم، شيطان بردبارى تو را نربايد، چشمهاى حضرت اشك آلود شد و ادامه داد.

اگر (صياد مرغ) قطا را رها مىكرد، مىخوابيد، خواهرش گفت: آيا مىخواهند جان تو را بگيرند، دلم را مجروح مىكند و بر من سخت گران است، سپس بر صورت زد و گريبان چاك داد و بيهوش شد، سيدالشهداء به خواهر گفت: خواهرم، تقواى خدا پيشه كن بدان كه اهل زمين مىميرند، اهل آسمان باقى نمى مانند، هر چيزى جز وجه الله هلاك است، جدم از من بهتر بود، پدرم از من بهتر بود، مادرم از من بهتر بود، برادرم از من بهتر بود، هر مسلمانى بايد پيامبر الگوى او باشد. و با اين كلمات خواهر را تسلى داد.

بخود آئيد، آيا كشتن من و هتك حريم من به صلاح شماست

در روز عاشورا پس از آماده كردن لشكر، حضرت چند بار آن لشكر جفاپيشه را نصيحت كرد و موعظه نمود.

يكبار فرمود: مردم نسب مرا در نظر آوريد، ببينيد من كيستم، بخود آئيد، ببينيد آيا كشتن و هتك حريم من به صلاح شماست

آيا من پسر دختر پيامبر شما، وصى پيامبر و پسر عموى او و اول مؤمنى كه تصديق رسولخدا كرد نيستم

آيا حمزه سيدالشهداء عموى من، عموى پدرم نيست، آيا جعفر طيار كه با دو بال در بهشت پرواز مىكند، عموى من نيست.

آيا به شما نرسيده سخن پيامبر كه راجع به من و برادرم فرمود: ايندو سرور جوانان بهشت هستند، اگر مرا تصديق مىكنيد، كه به خدا حق هم همين است چون من هرگز از وقتى كه فهميدم خدا دروغ گو را دشمن دارد، دروغ نگفته ام، و اگر مرا تكذيب مىكنيد، در ميان شما هستند كسانى كه به شما خبر دهند، از جابر ابن عبدالله انصارى، و ابا سعيدخدرى و سهل ابن سعد ساعدى و زيد ابن ارقم و انس ابن مالك بپرسيد، به شما خواهند گفت كه اينها از پيامبر اين سخن را شنيده اند،

آيا اين (حديث) مانع شما از كشتن من نيست سپس حضرت پس از مكالمه با شمر ملعون فرمود:

اگر در اين شك داريد، آيا در اين هم شك داريد كه من پسر دختر پيامبر شما هستم، بخدا كه ميان شرق و غرب پسر دختر پيامبرى غير از من نيست، واى بر شما آيا كسى را كشته ام يا مالى را از بين برده ام يا جراحتى زده ام كه تقاص مىكنيد،

آن گروه بى شرم، هيچ جوابى نمى دادند، حضرت صدا زد: اى شبث ابن ربعى، اى حجار ابن ابجر، اى قيس ابن اشعث، اى يزيد ابن حارث، آيا شما به من ننوشتيد كه ميوه ها رسيده و باغها سبز شده است و تو بر لشكر آماده وارد مىشوى آن بى حياها گفتند: ما نبوديم، حضرت فرمود: سبحان الله، بخدا كه شما بوديد.

/ 159