شخصى بنام فيضة ابن يزيد جعفى گويد: نزد امام صادق عليه السلام رفتم، ديدم سه نفر از اصحاب حضرت، پيش حضرت، حضور دارند، سلام كردم و نشستم، آنگاه عرض كردم: اى پسر پيامبر من براى استفاده به محضر شما آمده ام، حضرت فرمود: بپرس اما كوتاه عرض كردم:قبل از اينكه خداوند زمين و آسمان و نور و ظلمت را بيافريند شما كجا بوديد؟ حضرت فرمود: الان كه وقت اينگونه مسائل نيست، مگر نمى دانى كه محبت ما مخفى و دشمنى با ما رشد پيدا كرده است، ما دشمنانى داريم از جن (گويا منظور حضرت جاسوسهاى حكومت بوده است) كه سخن ما را نزد دشمنان ما از آدميان پخش مىكنند، همانا ديوارها هم گوش دارند مثل گوشهاى مردمعرض كردم: كار از كار گذشته و من سؤالم را كرده ام، حضرت فرمود: ما شبحهاى نور بوديم اطراف عرش خداوند، كه خداوند را پانزده هزار سال قبل از خلقت آدم تسبيح مىكرديم، چون خداوند آدم را آفريده ما را در صلب او جاى داد، و ما را همواره از صلبى پاك به رحمى پاك منتقل مىنمود تا اينكه محمد صلّى الله عليه وآله را مبعوث نمود، پس مائيم دستگيره محكم خداوند، هر كه به ما چنگ زند نجات يافته و هر كه از ما منحرف شود هلاك گرديده است. (3)الحديث.