اسب تاختن بر پيكر پاك سيدالشهداء عليه السلام - اسرار عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسرار عاشورا - نسخه متنی

سید محمد نجفی یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اسب تاختن بر پيكر پاك سيدالشهداء عليه السلام

آنگاه كه عمر ابن سعد از طرف ابن زياد به كربلا آمد، با پيشنهاد امام حسين عليه السلام، قرار شد شبانگاه با هم ملاقاتى داشته باشند، مدتى از شب با هم صحبت داشتند.

عمر سعد در نامه اى به عبيدالله نوشت: خداوند آتش را خاموش و اتحاد را برقرار و كار امت را اصلاح كرد، حسين به من قول داد كه به آنجا كه آمده برگردد يا به گوشه اى از نواحى مرز برود و مانند يكى از مسلمانان باشد، و يا نزد يزيد رود دست در دست او نهد تا او هر چه صلاح داند ببيند، و در اين كار هم رضايت شماست و هم صلاح امت.

مؤلف گويد: همچنانكه در برخى از روايات تاريخ و كلمات بزرگان آمده است، عمر سعد اين جملات را از خود گرفته بود، تا هر طور كه مىشود، از جنگ با امام حسين عليه السلام اجتناب كند و گرنه سيدالشهداء كجا و اين آرزوى خام دشمن، هيهات، او از هنگام حركت از مدينه و مكه براى شهادت آمده است،

عبيدالله وقتى نامه ابن سعد را خواند، گفت: اين نامه فرد خيرخواه براى امير خود است، شمر با اين پيشنهاد مخالفت كرد و گفت: براى شوكت و عظمت شما صلاح در اين است كه حسين بفرمان شما باشد، عبيدالله اين را پسنديد و در نامه اى به عمر سعد نوشت:

من تو را سوى حسين نفرستادم تا دفع شر از او كنى، و كار را به درازا كشانى و او را به سلامت و بقا اميدوار كنى يا معذور دارى يا وساطت كنى، اگر حسين و ياران او به فرمان من گردن نهادند، آنها را نزد من فرست و اگر ابا كردند، به جانب آنها لشكركشى كن تا آنها را بكشى و اعضاء آنها را مثله (قطعه قطعه) كنى، كه اينها مستحق اين كارند.

وقتى حسين را كشتى، سينه و پشت او را زير سم ستوران خرد كن چرا كه او ستمكار و قاطع رحم است، گمان ندارم كه اين كار بعد از مرگ براى او ضررى داشته باشد، ليكن سخنى است كه گفته ام (سابقا عهد كرده ام) كه اگر او را كشتم با او چنين كنم اگر تو فرمان ما را انجام دادى، پاداش دهيم، و اگر مخالفت ميكنى از لشكر و كار ما كنار رو و آن را به شمر واگذار كه ما به او فرمان خود را داده ايم،

و به شمر فرمان داده بود كه اگر قبول نكرد گردن عمر سعد را بزند و براى او بفرستد، اما عمر سعد خود قبول كرد، تا اينكه عصر عاشورا وقتى حضرت را كشتند، عمر سعد صدا زد: كيست كه به جانب حسين رود و بدنش را زير اسب گيرد،

ده نفر اعلام آمادگى كردند، آنقدر با اسبها بر آن بدن مقدس تاختند و بدن را چنان كوبيدند كه سينه و پشت حضرت له شد،




  • لباس كهنه چه حاجت كه زير سم ستور
    تنى نماند كه پوشند جامه ياكفنش



  • تنى نماند كه پوشند جامه ياكفنش
    تنى نماند كه پوشند جامه ياكفنش



اين ده نفر بعدا نزد ابن زياد آمدند، يكى از آنها گفت:

مائيم كسانى كه سينه حسين را بعد از پشت او، به شدت كوبيديم و له كرديم، ابن زياد پرسيد: شما كيستيد؟ گفتند: ما كسانى هستيم كه با اسبهاى خود بر بدن حسين تاختيم، به گونه اى كه سينه او را كوبيديم، ابن زياد دستور داد جايزه اندكى به آن ها بدهند.

ابوعمر الزاهد گويد: ما وقتى دقت كرديم، ديديم تمامى اين ده نفر زنازاده بودند. (245)

/ 159