شجاعت، مظلوميت و بزرگوارى سيدالشهداء
وقتى نوبت فداكارى سيدالشهداء رسيد و ديگر كسى باقى نمانده بود كه از قافله شهادت عقب مانده باشد، با اهل بيت وداع كرد، وصاياى امامت را به امام سجاد سپرد، و در حالى كه غرق در سلاح بود سوار بر اسب شد، همانند شير غران با شمشير برهنه در مقابل آن گروه قرار گرفت، و در حالى كه رجز مىخواند فرمود: منم پسر على طاهر از خاندان هاشم و همين افتخار برايم بس است، جدم پيامبر و مادرم فاطمه است...، سپس آن گروه را به مبارزه دعوت كرد، طبق برخى روايات، اول با حضرت عهد كردند كه تك تك به مبارزه آيند اما هر كه بميدان آمد، حضرت بى درنگ او را به جهنم فرستاد، كشتار عظيمى شد، لشكر بر حضرت حمله كرد، او مانند شير ژيان بر آن روبه صفتان حمله مىكرد و آن سپاه سى هزار نفرى همانند ملخهائى متفرق مىشدند، حضرت دوباره به جاى خود بر مىگشت و مىگفت: لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم.مؤلف گويد: گويا حضرت با اين شعار الهى ضمنا مىخواست به خاندانش نيز آرامش دهد كه حسين هنوز زنده است.بر ميمنه لشكر حمله كرد و در حال رجز فرمود:
الموت خير من ركوب العار
و العار خير من دخول النار
و العار خير من دخول النار
و العار خير من دخول النار