و به دنبال آن اهانتهاى اوست به عمار ياسر صحابى بزرگ پيامبر و ضرب و شتم او، احاديث در فضائل عمار بسيار وارد شده است، اما عثمان همچنانكه بلاذرى در انساب آورده است عمار را بخاطر اعتراض به رفتار عثمان در سوء استفاده از بيت المال، اهانت كرده به او گفت: اى فرزند كسى كه جلو ادرارش را نمى گيرد، بر من جراءت كردى سپس دستور داد كه بگيريدش، عمار را به نزد عثمان آوردند، آنقدر عمار را زد تا غش كرد و طبق روايت بلاذرى با لگد به ميان پاى او زد تا غش كرد، به گونه اى كه نماز ظهر و عصر از او فوت شد.بار ديگر نيز وقتى خبر رحلت اباذر در تبعيدگاه ربذه كه به دستور عثمان صورت گرفته بود به عثمان رسيد گفت: خدا او را رحمت كند! عمار (با كناية) گفت: آرى خدا او را از طرف همه ما رحمت كند، عثمان (كه از اين كنايه برآشفته بود) گفت: اى كه آ... پدرش را گاز مىگرفت، آيا مىانديشى كه از تبعيد او پشيمانم، (ادب خليفه را ملاحظه كنيد)سپس دستور داد تا بر پشت عمار كوبيده و گفت: تو هم به همان جاى ابوذر برو، عمار آماده حركت شده بود كه طائفه بنى مخزوم به حمايتش آمدند، خبر به حضرت على عليه السلام رسيد و از حضرت خواستند با عثمان صحبت كند، حضرت به عثمان فرمود: اى عثمان از خدا بترس، تو يكى از مردان شايسته مسلمين (ابوذر) را تبعيد كردى كه در آن تبعيد جان سپرد، الان مىخواهى همانند او را نيز تبعيد كنى، سخن ميان ايندو طولانى شد تا اينكه عثمان گفت: تو (يا على) به تبعيد شدن سزاوارترى از عمار، حضرت فرمود: اگر مىخواهى اين كار را بكن، اما مهاجرين جلو عثمان را گرفتند و گفتند: اينكه نمى شود هر كه با تو سخن گويد او را تبعيد كنى و لذا از تبعيد عمار صرف نظر كرد.و در مورد عمار همين بس كه پيامبر فرمود: هر كه عمار را ناسزا گويد و يا دشمن دارد خدا او را ناسزا گويد و دشنام دارد. (67)