سيدالشهداء سه بار به ديدن اين بانو آمدند - اسرار عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسرار عاشورا - نسخه متنی

سید محمد نجفی یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سيدالشهداء سه بار به ديدن اين بانو آمدند

صاحب دارالسلام مرحوم محدث نورى مىفرمايد كه حج مولى حسن يزدى، كه مرد عابد و با تقوا و پاكيزه اى و از جمله كسانى است كه در كنار قبر حضرت امير عليه السلام مجاورت داشته، و حق همسايگى حضرت را بجا مىآورد و در انجام عبادت بسيار پشتكار دارد، او از حاج محمد على يزدى كه مردى ثقه و امين بود نقل كرد كه در يزد مرد صالح و فاضلى بود كه به فكر آخرت خويش بود، شبها در مقبره اى خارج شهر يزد كه مزار گويند مىخوابيد.

اين مرد همسايه اى داشت كه از كودكى در مكتب و غيره با هم بودند، تا اينكه بعدها شغل عشارى (باج خواهى و پول زورگرفتن) را انتخاب كرد و تا آخر عمر هم چنين مىبود. تا اينكه مرد و در همان مقبره مذكور نزديك محلى كه حاج محمد على يزدى مىخوابيد او را دفن كردند، هنوز يك ماه نگذشته بود كه حاج محمد على او را در خواب ديد، با حالت زيبا و سر حال از نعمت، او گويد: نزدش رفتم و به او گفتم: من اول و آخر و باطن و ظاهر كار تو را مىدانم، تو از كسانى نبودى كه در باطن نيكو باشى ولى ظاهرت بخاطر برخى جهات چون تقيه يا ضرورت و يا كمك به مظلوم، توجيه شود؟

و كار تو جز عذاب نتيجه اى نداشت، چگونه به اين مقام رسيدى! آن مرد گفت: آرى مساءله همانطور است كه تو گفتى، من تا ديروز در سخت ترين عذاب بودم، تا اينكه همسر استاد اشرف آهنگر از دنيا رفت و او را در اينجا دفن كردند و اشاره كرد به مكانى كه صد ذراع فاصله داشت و در همان شبى كه او را به خاك سپردند، حضرت امام حسين عليه السلام سه بار به ديدن او آمدند، و در مرتبه سوم دستور فرمود: تا عذاب را از اهل اين قبرستان بردارند، به اين جهت حال من نيكو شد و در نعمت و وسعت قرار گرفتم،

حاج محمد على گويد: با تعجب از خواب بيدار شدم، استاد اشرف آهنگر را نمى شناختم و جاى او را نمى دانستم،

در ميان بازار آهنگرها جستجو نمود تا استاد اشرف را پيدا كرد، از او پرسيد، آيا شما همسر دارى گفت: داشتم، ولى ديشب فوت نمود و او را در فلان جا دفن كرديم، و همان جائى را گفت كه در خواب آن مرد به من نشان داد، از او پرسيد: آيا همسر شما به زيارت امام حسين عليه السلام رفته بود؟ گفت: خير، پرسيد: آيا مصيبت حضرت را مىنمود؟ گفت: خير، پرسيد: آيا او براى امام حسين مجلس مصيبت برپا مىكرد؟ جواب داد: خير، منظورت از اين سؤالها چيست آن مرد داستان خواب خود را بيان كرد و گفت مىخواهم رمز آن ارتباط ميان او و امام حسين را دريابم،

استاد اشرف گفت: آن زن همواره به خواندن زيارت عاشورا مداومت داشت.(273)

/ 159