تاريخ و جلوه هاى شرك در خالقيت
1 - گروهى از زردشتيان كه قائل به ثنويت در ذات و دو گوهر هم زاد (اهورا مزدا واهريمن ) شده ,اولى را خالق خير و هستى و دومى را آفريننده شر و نيستى مى دانستند.الـبـته اين اعتقاد در صورتى مستلزم شرك در خالقيث است كه براى شرورنحوه اى از وجود قائل
بـاشـنـد, تـا اهـريمن واقعا چيزى را آفريده و به عرصه هستى آورده باشد, چه آن كه اگر شرور را
((نيستى و نبود خير)) بدانند ـ چنان كه از برخى كلمات اوستا استنباط مى شود ـ اهريمن فقط نام
آفريدگار را دارد, اما هيچ چيز را ازكتم عدم به صفحه وجود نياورده است و در حقيقت خالقى جز
اهورامزدا وجودندارد.اين گروه از زردشتى ها معتقد به دو آفريدگار نيستند.2 - گـروهـى از مـسيحيان كه قائل به تثليت در خالقيت اند و به سه آفريدگار براى جهان اعتقاد
دارنـد, كـه بـه ظـاهـر چـنـيـن گروهى در تاريخ وجود نداشته است .يا آنان كه حضرت عيساى
مسيح (ع ) را همان اللّه بدانند, به صورتى كه پدر و پسر دوشخصيت مستقل و داراى جوهره الوهيت
و آفريدگارى باشند, ضمن آن كه هر يك قوام به ذات خويش و نقش مستقل در خلقت عالم داشته
باشد, كه وجود چنين گروهى نيز قطعى نيست .يا كسانى كه مسيح (ع ) را همان ((لوگوس )) كه
تجلى ذات خدا بوده و او جهان را مستقلا بدون اذن و استمداد از خداى پدر آفريده باشد, اينان نيز
بـه نـوعى به چند خدايى معروف اند.اين در حالى است كه فرقه ديگرى كه خلقت عالم را به دست
عيسى (ع ) مطرح كرده اند, استقلال و استمداد نكردن عيسى (ع ) از خدا را عنوان نكرده اند.فرقه اى
از ((غـنـوصـيـه )) نـيـز كه خدا را آفريننده هستى و خيرات و ((يهوه )) خداى يهود را صانع شرور
مـى شـمـرند((158)), در صورتى كه شرور را ((موجود)) دانسته و ((صانع )) را ((هستى بخش ))
دانند, در شمار معتقدان به چند خدايى به حساب مى آيند.3 - مفوضه , اگر به تفويض معتقد باشند كه خداوند خلقت كل يا بخشى از جهان هستى را به عهده
يـكـى از مـقـربـيـنش اعم از ملك يا پيامبر يا امام و ولى صالح , نهاده و خود هيچ گونه نقشى در
آفرينندگى آن ها ندارد و آن شخص مقرب بدون اذن ومشيت و حتى مدد خداوند دست به خلقت
زده اسـت , ايـن گـروه دچار شرك درخالقيت مى باشند.اما بعيد است كه فرقه هاى مفوضه بدين
گونه نقش خدا رامنكر باشند.البته موضوع وساطت اولياى مقرب خدا در آفرينش جهان , عقيده اى رايج درتمام يا بيش تر اديان
آسـمـانـى و غـيـر آسمانى است كه به شكلى خود را ظاهر كرده است .((لوگوس و حكمت )) نزد
يونانيان قديم , عيساى مسيح (ع ) نزد مسيحيان ,عقول عشره و نفوس افلاك نزد فلاسفه قديم , نور
وجـود پـيامبر اسلام , و انوار مقدس دوازده امام معصوم شيعيان و نور پاك عصمت كبرى , حضرت
فاطمه زهرا ـ سلام اللّه عليها ـ در انديشه و معارف شيعه((159))گونه هايى از اين اعتقاد است .اما
اگـربـخـواهـيـم بـراى شناسايى موارد شرك آلود عقايد فوق , معيارى بيابيم تنها معيار آن همان
((اعـتقاد به استقلال در تاءثير)) است .پيروان هر كدام از اديان و آيين ها كه واسطه مورد نظرش را
در تـاءثير و عمل مستقل از اذن و مدد الهى ببيند مشرك است و در غيراين صورت مشرك نيست ,
هـر چـنـد مـمكن است در شناخت واسطه اشتباه كرده و به انحراف عقيدتى و احيانا كفر گرفتار
شده باشد (چنان كه معمولا نوع دوم در آن افتاده اند).
بـر همين اساس است كه خداوند متعال در قرآن كريم حضرت عيسى (ع ) را((خالق )) مى شمارد و
ادعاى صادق آفرينندگى پرنده را از وى نقل مى كند, اماآفرينشى با اذن الهى :
انـى اخلق لكم من الطين كهيئة الطير فانفخ فيه فيكون طيرا باذن اللّه ...((160)), من براى شما از
گل شكل پرنده مى آفرينم و در او مى دمم , سپس با اذن پروردگارم پرنده اى خواهد بود.