سخنان رئيس انجمن آشوريان ايران - طهارت و نجاست اهل کتاب و مشرکان در فقه اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

طهارت و نجاست اهل کتاب و مشرکان در فقه اسلامی - نسخه متنی

محمدحسن زمانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنان رئيس انجمن آشوريان ايران

((كليساى شرق آشوريان )) از اخلاف وتوابع كليساى بزرگ شرق است .

همين ((كليساى فنيقيه )) بود كه با انتشار بيانيه تاريخى خويش , افراطى ترين عقايد را در بين مسيحيت اعلام كرد.

در گـفـت وگـوى نـگارنده با آقاى ((مقصودى )) رئيس كليساى شرق آشوريان و رئيس انجمن
آشـوريـان ايـران و نـمـايـنده آشوريان در مجلس شوراى اسلامى , عقيده وديدگاه هاى فعلى اين
تندروترين فرقه مسيحيت بررسى شد.

كه متن مصاحبه درزير آورده مى شود.

ـ آيا شما حضرت عيسى (ع ) را خدا مى دانيد؟
ـ خير, اگر او را هم خدا بدانيم , چگونه مى توانيم موحد باشيم ؟ بله , بين ما و شمافرقى هست : شما
حضرت عيسى (ع ) را فقط انسان مى دانيد, اما ما مى گوييم ايشان داراى جنبه انسانى و جنبه الهى
اسـت : جـنبه انسانى به خاطر اين كه از يك زن متولدشده است , و جنبه الهى به خاطر اين كه پدر
نداشته و قدرت خدا روح او را آفريده است .

ايشان يك انسان عادى نيست .

ـ آيا ايشان را پسر خدا مى دانيد به اين معنا كه ـ نعوذباللّه ـ خداوند نقش يك پدرو مرد را نسبت به
حضرت مريم ايفا كرده است ؟
ـ بـلـه , عـيـسـى را پسر خدا مى دانيم , ولى اين توضيح شما اصلا قابل قبول نيست ,زيرا خدا جسم
نـيست , اگر عيسى را پسر خدا مى دانيم , اين جمله سمبليك است ,همان معناى جنبه الهى است
كه خداوند روح و نطفه او را بدون پدر آفريده است .

ـ آيـا بـه نظر شما حضرت عيسى حوايج بندگان را مستقلا و بدون استمداد ازقدرت خدا و بدون
رضايت او برمى آورد, يا با رضايت و استمداد از او؟
ـ مطمئنا با رضايت واستمداد از خداوند, زيرا او خود محتاج به خداست .

ـ آيا شما حضرت عيسى را مى پرستيد وعبادت مى كنيد, يا فقط او را تقديس وتجليل مى كنيد تا بر
شما نظر راءفت و محبت داشته باشد؟
ـ ما حضرت عيسى را مى پرستيم , همان طور كه خدا را مى پرستيم .

ـ مـقصود من اين است كه آيا حضرت را به اين قصد نيايش و كرنش مى كنيد كه آفريننده هستى و
مـديـر مـستقل جهان و حاجت دهنده مستقل است ؟ يا به اين نيت كه او بنده مقرب , بلكه برترين
مخلوق خدا و محبوب او است , تا جايى كه هر كارى بخواهد از ناحيه خداوند انجام دهد, مى تواند با
استمداد از قدرت خداانجام دهد؟
ـ قصد ما همين نوع دوم است .

ـ عبادات شما چگونه است ؟
ـ هر شب قبل از خواب نيايشى حدود چهار سطر از انجيل متى را به زبان مذهبى خودمان كه زبان
آشـورى اسـت و زبان رسمى ايرانيان در دوره اشكانيان نيز بوده است , مى خوانيم .

ما هر شبانه روز
همين يك مرتبه نماز را مى خوانيم .

البته نمازجماعت هم داريم كه روزهاى يكشنبه همه در كليسا
جمع شده و كشيش همين نيايش رابا اضافاتى مى خواند وما تكرار مى كنيم .

آغاز آن نيايش به ترجمه
فارسى اين است :
((اى خداى بزرگ كه در آسمان نامت مقدس باد, ملكوت تو بيايد, خواست تو انجام گيرد...)).
ـ آيا شما حضرت مريم را خدا مى دانيد واو را مى پرستيد؟
ـ خـيـر, حـضـرت عيسى داراى جنبه انسانى و جنبه الهى بود.

اما حضرت مريم فقطجنبه انسانى
دارد وايشان را نمى پرستيم .

البته برخى كاتوليك ها تقريبا جنبه خدايى هم به مريم مى دهند.

ـ آيـا مـذاهـب ديـگـر غـير از كليساى شرق , مثل كاتوليك ها و پروتستان و برادران پنتى كاستى و
هم چنين ارامنه در اين اصول اختلاف نظرى با شما دارند, مثلاعيسى را خدا بدانند؟
ـ خـيـر, در ايـن اصول همه موافق هستيم , ولى اختلافات فرعى ديگرى داريم , مثلابرادران پنتى
كـاسـتى خيلى با ما تفاوت دارند, آن ها غسل تعميد را پس از بلوغ لازم مى دانند وحال آن كه اصلا
اين نظريه صحيح نيست , بلكه نوزاد از همان اول بايدغسل تعميد داده شود تا مسيحى گردد, والا
اگر قبل از بلوغ و غسل تعميد بميرد, به چه دينى مرده است ؟

ـ اگـر هـمـه مذاهب مسيحى در اين ديدگاه توحيدى مشترك اند, پس چه طورشوراى كليساى
فنيقيه بيانيه اى مبنى برخدا بودن حضرت عيسى صادر كرد؟
ـ اتـفاقا در ديدارى كه سه ماه قبل ((پاترياك )) كليساى شرق ايران و ((مارون خاى چهارم )) و دو
كـشـيش ديگر با پاپ ژان پل دوم داشتند, آقاى پاپ همين موضوع راصريحا مطرح كرده و گفته
بـود كـه : كـلـيـساى فنيقيه يك اشتباه بزرگ كرد و نظرات غلطى صادر كرد و1500 سال ما را از
عموم مسيحيت جدا كردند.

حاصل سخن
با توجه به مباحث مفصل پيشين مى توان چنين گفت كه :
هيچ دليلى برمشرك بودن همه اهل كتاب وجود ندارد, بلكه دلايل متعددى برموحد بودن بسيارى
از يـهـوديـان و مـسيحيان موجود است .

اما عقايد خاصى كه درقرآن كريم و آثار نويسندگان و يا
آن چه به صورت مشهور به اهل كتاب نسبت داده شده است , در سه دسته مى گنجد:
نـوع اول , عـقـايـدى اسـت كـه توجيه صحيح دارد و پذيرش آن ها موجب شرك نيست , مانند پسر
خـوانـدگـى حضرت عيسى (ع ) و عزير براى خدا, اما به معناى بنوت تشريفى و محبوب بودن نزد
خداوند يا به معناى خليفه خدا بودن و متجلى ومتخلق به اخلاق خدا بودن , ونيز به معناى خلقت
عـيـسـى بـه قدرت خدا, بدون وساطت پدر و هم چنين اعتقاد به تثليث به معناى اين كه حضرت
عيسى (ع ) وروح القدس جلوه هاى ذات بارى تعالى هستند.

نـوع دوم , آن دسـته از عقايد باطل و خرافى است كه كم تر از كفر و يا در حد كفراست اما مستلزم
شـريـك قـراردادن براى خدا نيست , مثل فديه شدن عيسى (ع ) براى بخشش گناهان مسيحيان ,
مراسم عشاى ربانى , غلو ومبالغه در تجليل از حضرت عيسى (ع ) و مريم (ع ), اطاعت مطلق از احبار
و رهبان يهود, حلول خدا درعيسى (ع ) نه آن گونه كه مشركان مى پندارند.

اعتقاد وايمان برخى از
يـهـوديـان ومـسـيـحـيـان بـه ايـن گـونـه عقايد, گرچه عامل انحراف و حتى كفر است , ليكن
مستلزم شرك نيست .

نـوع سـوم , عـقـايـد شرك آميزى است كه انسان با ايمان به آن ها, آشكارا براى خدادر مقام ذات يا
خالقيت يا ربوبيت يا عبادت شريك قرار مى دهد, مثل اعتقاد به اين كه اللّه همان مسيح است , جواز
وانـجـام عبادت عيسى ومريم يا اعتقاد به سه خداى مستقل وحقيقى .

اما هيچ دليل روشنى وجود
ندارد كه اين عقايد مورد قبول همه مسيحيان تاريخ , يا همه نصاراى معاصر ظهور اسلام بوده باشد,
زيرا ممكن است كه فقط برخى از آن مسيحيان چنين عقايدى داشته اند.

اين احتمال نيز وجوددارد
كـه اصـلا هيچ نصرانى معتقد به اين عقايد شرك آميز نبوده , بلكه چون ممكن بود ديگر اعتقادات
واهى وباطل مسيحيان داراى چنين پى آمدهاى شرك آميزى باشد, قرآن آن ها را از اين سير نزولى
پرهيز داده و عاقبت وحشتناك عقايدشان رابرآنان افشا كرده است .

آرى , بـرخى شواهد بر مشرك شدن فرقه هايى از نصارا در بعضى مقاطع تاريخ ,مثل تبليغات پولس
قديس و شاگردانش و مصوبات شوراى كليساى فنيقيه , وجوددارد, اما علاوه بر اين كه اين شواهد
چـندان هم روشن نيست و هنوز تاحدى درهاله اى از ابهام است , مختص بعضى از فرقه هاى نصارا
در بعضى از مقاطع تاريخ است و نمى توان به همه زمان ها تعميم داد.

/ 115