شواهد دلالت آيه و نقد آن ها
آنان كه قائل به دلالت آيه فوق برنجاست اهل كتاب اند, شواهدى را بر اين مدعااقامه كرده اند:1 - معناى حقيقى لفظ رجس
محقق حلى در ((المعتبر)) مى نويسد: مـعـنـاى حـقـيقى لفظ ((رجس )) همين مفهوم نجاست مصطلح فقهى است .بر همين اساس آيهشريفه , اين حكم شرعى را براى غير مؤمنين ثابت مى كند.((513))
اين استدلال به سه صورت قابل تصور و دفع است :
الف ) اگر مقصود آن است كه لفظ ((رجس )) از ابتدا براى اين معنا (نجاست مصطلح شرعى ) وضع
شـده اسـت , بـايـد گفت اين لفظ قبل از تشريع حكم نجاست فقهى ـ بلكه قبل از شريعت اسلام ـ
وجود داشته است .ب ) اگـر مـقصود آن است كه اين لفظ علاوه برمعناى حقيقى و لغوى اش , بار ديگراز سوى شارع
مـقدس براى ((نجاست شرعى )) وضع شده است , ادعايى است نيازمنددليل , در حالى كه براى اين
ادعا در لفظ ((نجس )) دليلى استوار, اقامه نگرديد,چگونه مى توان دراين لفظ, كه كم تر به اين معنا
استعمال شده , دليلى اقامه كرد؟
ج ) هـرگـاه مقصود اين باشد كه معناى حقيقى و لغوى آن , مفهوم عامى است كه معناى نجاست
شـرعـى از مصاديق آن است , اين تعبير ديگرى از دومين دليل ايشان است كه اكنون به بررسى آن
مى پردازيم .
2 - اقتضاى اطلاق
مـحـقـق حـلـى مـى نويسد: مفهوم حقيقى و موضوع له لغوى لفظ ((رجس )), ((مايكره ))(آن چه ناپسند باشد) است .اين لفظ به صورت متواطى (يك نواخت ) برهريك ازمصاديقش اطلاق مى شودو در صـورتـى كـه به طور مطلق استعمال شود, بايد به اقتضاى اطلاق , همه معانى اش را در نظر
گـرفـت .بـرهـمـين اساس , غير مؤمنان , رجس وناپسندند به همه نوع ناپسندى , كه يكى از آن ها
ناپسندى شرعى ونجاست فقهى است .در پـاسـخ بـايـد گـفـت كه ممكن است مفهوم لفظ متواطى آن معناى عامى باشد كه براى انواع
مختلف جنس است , مثل لفظ حيوان كه مفهوم آن مشترك است براى حيوان جاهل , حيوان ناهق و
حـيـوان نـاطـق .گرچه اطلاق اين لفظ برهريك از اين انواع , متواطى ومساوى است و چه بسا در
صـورت اطلاق , همه آن ها مى تواننداراده شود, مثل ((ترحم على الحيوان )), هرگز صحيح نيست
كـه به استناد اطلاق ,ويژگى و فصل مميز هريك از اين انواع براى ديگرى اثبات شود, مثلا گفته
شـود كـه چـون اطـلاق حـيـوان بـراسـب والاغ وانـسـان مـسـاوى اسـت , پس وقتى مى گوييم
((انـسـان حـيـوان اسـت )), اقـتـضـاى اطـلاقـش آن اسـت كه همه مفاهيمى را كه حيوان بر آن
اطـلاق مـى شود, مثل اسب والاغ , بايد برانسان حمل ومنطبق گردد.بنابراين , مقتضاى اطلاق در
اين گونه موارد فقط اثبات مفهوم مشترك بين آن معانى (حيوانيت ) براى انسان خواهد بود.لـفـظ ((رجـس )) هـم كه ازنظر لغت به معناى عام ((ناپسند ومكروه )) است , در لغت برمصاديق
وانـواع گـونـاگـونـى , مانند كثيفى , شوربختى دنيايى , عذاب اخروى , چيز لغوو بى فايده , شك ,
قساوت قلب , لعنت و دورى از خدا, سنگ هاى عذاب آسمانى ونجاست فقهى , اطلاق شده است .هر
چند اطلاق واستعمال آن در هريك از اين معانى , متواطى و مساوى است , صحيح نيست به استناد
اطلاق , از استعمال آن دريك مورد, مفاهيم متفاوت و متعدد وانواعى كه تحت الشعاع مفهوم كلى
(ناپسند)هستند, اراده شوند, تا بتوان ادعاى اراده مفهوم خاص نجاست فقهى نيز از آن كرد.آرى , آن چـه از اطـلاق لفظ ((رجس )) بر مى آيد, اراده مفهوم مطلق آن , يعنى ((مكروه وناپسند))
اسـت , بـدون مـقيد شدن به يكى از قيدهاى مفاهيم خاص وانواع تحت الشعاع آن , چنان كه علامه
طباطبايى فرموده است :
رجس آن چنان بر غير مؤمنين محيط است كه بايد از آنان فاصله گرفت , زيراطبيعت سالم انسان
از آن متنفر است , چنان كه از غذاى آلوده متنفر وپرهيزدارد.((514))
حاج آقا رضا همدانى (ره ) در اين زمينه فرموده است :
لفظهاى ((نجس )) و ((رجس )) داراى مفهوم عامى هستند, مثلا لفظ رجس باهمين مفهوم عام بر
((ميسر وانصاب وازلام )) حمل شده است .((515))
3 - اتفاق آرا
امام خمينى (ره ) به نقل از شيخ طوسى در تهذيب , آورده است : همه علما اتفاق نظر دارند كه معناى ((رجس )), نجس است , و طبرسى در ((مجمع البيان ))نوشته است كهظاهرا مقصود شيخ طوسى آن بوده كه علما اتفاق نظر دارند كه معناو مقصود از ((رجس )) در اين
آيه نجاست است .سپس امام خمينى (ره ) به پاسخ اين استدلال پرداخته , مى فرمايد:
شايد منشاء اين ادعا اتفاق نظر علما برنجاست كفار است , چرا كه مفسران هرگزكلمه ((رجس ))را
به معناى نجس تفسيرنكرده اندومجمع البيان كه بناى آن برنقل اقوال است , نه خود احتمال اين تفسير
را داده و نه آن را از احدى نقل كرده است .((516))
بـنـابراين , هيچ شاهدى بر دلالت اين آيه شريفه , بر نجاست شرعى غير مؤمنين واهل كتاب وجود
ندارد.