فقيهان قائل به طهارت اهل كتاب - طهارت و نجاست اهل کتاب و مشرکان در فقه اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

طهارت و نجاست اهل کتاب و مشرکان در فقه اسلامی - نسخه متنی

محمدحسن زمانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فقيهان قائل به طهارت اهل كتاب

1 - ابن ابى عقيل عمانى كه از اولين فقيهان شيعه در قرن سوم و چهارم است .

تنهافتوايى كه از او درباره طهارت و نجاست اهل كتاب باقى مانده است , مربوط به ((سؤر كتابى )) است كه به طهارت
نيم خورده يهودى و نصرانى فتوا داده است .

((636))

گـرچـه بـرخـى از عـلـما, مانند ملا احمد نراقى در ((مستند الشيعه )) اين فتوا را توجيه كرده و
گـفـتـه انـد: شـايد ابن ابى عقيل معتقد به نجاست بدن اهل كتاب بوده است , اماچون وى اولين
مـجـتـهـد شيعه بوده كه ملاقات آب قليل با شى ء نجس را موجب نجس شدن آب نمى دانسته , به
همين دليل نيم خورده اهل كتاب را پاك شمرده است .

ولى اين توجيه فقط در صورتى ممكن است
كه نيم خورده كتابى فقط آب باشد, يا معناى ((سؤر)) فقط ((آب نيم خورده )) باشد, لكن در غذا و
آب گوشت وآب ميوه و آب مضافى كه نيم خورده كتابى باشد, اين توجيه وجهى ندارد.

2 - ابو على ابن جنيد اسكافى در كتاب ((المختصر الاحمدى فى الفقه المحمدى ))نوشته است :
ولو تجنب من اكل ما صنعه اهل الكتاب من ذبائحهم و فى انيتهم و كل ما صنع فى اوانى مستحلى
الـمـيتة و مؤاكلتهم ما لم يتيقن طهارة اوانيهم و ايديهم كان احوط((637))
, اگر از دست پخت و
گوشت ذبيحه وظرف هاى اهل كتاب وكسانى كه مردار را حلال مى دانند و نيز از هم سفره اى با آنان
آتا وقتى كه يقين به طهارت ظرف ها و دست هايشان پيدانشده ـ پرهيز شود,بهترو موافق با احتياط
خواهدبود.

چـنان كه ملاحظه مى شود ايشان اولا, دست هاى اهل كتاب را تطهير شدنى مى داند, و ثانيا, پرهيز
از دسـت پخت و ظرف هايشان را موافق با احتياط مى شمرد,كه اين دو, نشانه اعتقاد وى به نجس
نبودن بدن اهل كتاب است .

3 - شـيـخ مـفـيـد در ((رسـالـه غـريـه )) (غـرويه ) نيم خورده يهودى و نصرانى را مكروه دانسته
است .

((638))
روشن است كه اگر ايشان بدن آن ها رانجس مى دانست بايدنيم خورده آنان را حرام
مى دانست .

گرچه برخى , مانند مرحوم نراقى سخن وى رااين گونه توجيه كرده اند كه مقصود وى
از كـراهـت , نـاپـسندى ـ اعم از حرمت وكراهت ـ است , نه معناى اصطلاحى آن , اما اين توجيه بر
خـلاف ظـاهـر است .

البته شيخ مفيد در دو جا از كتاب ((المقنع )) به نجاست سؤر كافر و رطوبت
دسـت آن هـافـتـوا داده اسـت : ((و لا تـجوز الطهارة باسار الكافر و المشركين و اليهود و النصارى
والـمـجـوس و هـو مـا فـضـل فـى الاوانـى مـمـا شـربـوا فـيـه او تـوضـؤوا بـه او مسوه بايديهم
واجسادهم ))((639))
كه وجه جمع آن حمل فتواى اخير بر كراهت به سبب نجاست عارضى است .

4 - شيخ طوسى در آخر بحث ((احكام خوردنى ها و نوشيدنى ها)) از كتاب ((النهايه ))مى نويسد:
و اذا صافح الكافر المسلم و يده رطبة بالعرق او غيره غسلها من مسه بالماءو ان لم يكن فيها رطوبة ,
مسحها ببعض الحيطان و التراب .

((640))

ولـى بـراى جـمـع بين اين كلمات و فتواى فوق بايد اين دو فتوا را بر استحباب يانجاست عارضى
حـمـل كـرد, يا اين كه مانند شهيد صدر در كتاب ((بحوث )) بگوييم :((فتوا به طهارت , مربوط به
دوران جـوانـى شـيخ مفيد بوده و بعد از آن نظرش عوض شده است , زيرا شاگردانش , يعنى سيد
مرتضى و شيخ طوسى بر نجاست اهل كتاب ادعاى اجماع نموده اند.

))((641))

ويـكـره ان يـدعوا الانسان احدا من الكفار الى طعامه فياءكل معه , فان دعاه , فياءمربغسل يديه , ثم
يـاءكـل معه ان شاء((642))
, مكروه است انسان يكى از كافران رابه غذاى خويش دعوت كند تا با او
غـذا بـخـورد.

امـا اگر دعوت كرد بايد به او دستور دهد تادست هايش را بشويد و پس از آن , اگر
خواست با او غذا بخورد.

دلالـت اين فتوا نيز بر اعتقاد به نجس نبودن بدن كافر روشن است .

اما توجه به اين نكته لازم است
كـه شيخ در مواردى دستور پرهيز از هم غذايى با كافران و لزوم شستن دست هايى كه با رطوبت به
بدن كافر تماس حاصل كند, صادر كرده است .

وى قبل از جمله فوق مى نويسد:
هـم غـذايى با هيچ كدام از ملت هاى كافر و استعمال ظروف آن ها جايز نيست ,مگر پس از شست و
شـوى آن هـا, و نـيـز هـر غـذايى كه كافران با دست خود بپزند,خوردنش جايز نيست , زيرا كافران
نـجـس اند و غذا به سبب ملاقات با آن ها نجس مى شود.

اما استفاده از حبوبات كفار و امثال آن كه
دست انسان با تماس به آن هانجاست پذير نيست , مانعى ندارد.

((643))

وى در جايى ديگر از همان كتاب مى نويسد:
اگـر انـسان با فردى ذمى (كافر اهل كتاب كه در پناه حكومت اسلامى است )...,مصافحه كند, در
صورتى كه دستش تر باشد بايد آن را بشويد, و اگر خشك بوددستش را به خاك بمالد.

((644))

بـه نظر مى رسد كه بين دو عبارت مزبور و فتواى فوق ناسازگارى وجود دارد, كه بايد با توجيهى
مـنـاسـب ميان آن ها توافق ايجاد شود.

عده اى گفته اند: شايد در فتواى اول فتواى ديگران را نقل
كرده است .

جمعى گفته اند: شايد آن مطلب را در بيان مضمون احاديث ذكر كرده است , چنان كه
شيوه شيخ (ره ) در ((النهايه )) ونيز روش فقهاى قبل از او همين بوده است , نه آن كه فتواى خود را
گـفـتـه بـاشـد.

برخى افزوده اند: شايد مقصودش از آن اجازه , فقط در صورت اضطرار و ناچارى
انـسـان بـوده اسـت .

ليكن هيچ يك از اين توجيهات بدون دليل و قرينه پذيرفته نمى شود.

بهترين
تـوجـيهى كه به نظر مى رسد اين است كه شايد شيخ (ره ) معتقد به طهارت بدن كافران بوده , اما
چـون مـى دانـسته كه كافران و اهل كتاب اغلب به سبب ارتباط واجتناب نكردن از انواع نجاسات
دست ها و ظرف هايشان نجس مى شود, چنين دستورى داده است .

5 - سـيـد مـحـمـد مـوسوى عاملى (متوفاى 1009 ق .

) مؤلف ((مدارك الاحكام )) گرچه به حكم
طـهـارت تـصـريح نمى كند, پس از رد دلايل نجاست , دلايل طهارت را تقويت مى كند.

او در آغاز,
دلايـل قـائلان بـه نـجاست كفار را ـ كه قرآن و احاديث است ـ نقل كرده , دلالت آيه شريفه را نفى
مى كند و بعد از ذكر دلايل طهارت بدن كافران ـ كه آيه قرآن , احاديث و اجماع است ـ بدون اشكال
از آن هـا مـى گـذرد.

پس از آن , معارضه بين اين دو گروه از احاديث را با حمل نهى در روايات بر
كراهت علاج مى كند:
و يـمـكـن الـجـمـع بين الاخبار باحد امرين : (1) اما حمل هذه على التقيه , (2) او حمل النهى فى
الاخبار المتقدمة على الكراهة .

و يشهد للثانى مطابقته لمقتضى الاصل واطلاق النهى عن الصلوة
فى الثوب قبل الغسل .

((645))

6 - شيخ حسن زين الدين , صاحب معالم .

((646))

7 - ملامحسن فيض كاشانى در ذيل حديث 4134 از كتاب ((الوافى )) آورده است :احاديث مزبور بر
نـجـاسـت اهل كتاب دلالت ندارند, زيرا اولا, شايد نهى به سبب خباثت باطنى كافران باشد و ثانيا,
احـاديث بسيارى وجود دارد كه علت لزوم پرهيزاز اهل كتاب را آلودگى آن ها به نجاسات شمرده
است , نه نجاست ذاتى بدن آن ها.

وى مى نويسد:
لادلالة فى الخبر على النجاسة بالمعنى المعهود, فلعل النهى لخبثهم الباطنى .

والاخـبـار مـسـتفيضة بان الاجتناب عنهم انما لتلوثهم بالخمر و لحم الخنزير والبول و نحوها كما
ياءتى فى الباب الاتى و فى ابواب ما يحل من المطاعم و مالايحل من كتاب المطاعم و المشارب ان
شاءاللّه .

و فى بعضها انه لاباءس بمؤاكلته اذا كان من طعامك و غسل يده .

و قـد مـضـى فـى باب طهارة الماء خبر فى جواز الشرب من كوز شرب منه اليهودى والتطهير من
مسهم ممالاينبغى تركه .

((647))

8 - مـحـمد باقر محقق سبزوارى در ((كفاية الاحكام )) تصريح مى كند كه ادله نجاست اهل كتاب
ناتمام است , زيرا در مقابل آن ها احاديث معتبرى وجود دارد كه طهارت آن ها را اثبات مى كند.

اين
در حـالـى اسـت كه وى به موجب فتواى مشهور درمورد نجاست اهل كتاب مى فرمايد: جراءت بر
مخالفت مشهور ـ به ويژه كه ادعاى اجماع هم برآن شده است ـ سزاوار نيست .

وى مى نويسد:
وفـى نـجـاسة اهل الكتاب خلاف , والمشهوربين الاءصحاب نجاستهم ... وادلة النجاسة محل بحث ,
والاءخـبـار الـمـعتبرة دالة على الطهارة , لكن لاينبغى الجراءة على مخالفة المشهور المدعى عليه
الاجماع .

((648))

9 - شيخ على ابن جامع عاملى در كتاب ((توفيق السائل على دلائل المسائل )).((649))

10 - شيخ الشريعة اصفهانى .

11 - حاج آقا رضا فقيه همدانى پس از نقل استدلال قائلان به نجاست براساس آيه شريفه و روايات , در نقد و اشكال برآن ها مى نويسد:
والحاصل انه لايجوز طرح الاءخبار الدالة على الطهارة او المؤيدة لها التى لاتتناهى كثرة بمثل هذه
الـتـلـفيقات التى تشبث بها القائلون بالنجاسة ,((650))
حاصل سخن آن كه صحيح نيست آن همه
احـاديـث فـراوان را كـه بر طهارت اهل كتاب دلالت مى كنند و ياحداقل مؤيد آن هستند, به سبب
توجيهات سست قائلان به نجاست , رهاكرد.

12 - آخـوند محمد كاظم خراسانى ضمن اين كه در بخش طهارت كتاب ((قطرات )),استدلال به
((اجـماع بر نجاست اهل كتاب )) را رد, و احاديث تصريح كننده به طهارت را تاءييد كرده , به جمع
بـين اخبار متعارض پرداخته , مى گويد: يا بايد روايات نجاست و نهى را مربوط به نجاست ظاهرى
اهـل كتاب بدانيم و يا نهى از آن ها ((نهى تنزهى )) وكراهتى است .

اين در حالى است كه ايشان در
پايان به دليل عدم مخالفت با فتواى مشهور راه احتياط را پيش گرفته , مى فرمايد:
و بـالجمله قضية الجمع العرفى المرفى بين الاءخبار حمل تلك الاءخبار على احد هذه المحامل , ...
ادعـوا الاجـمـاع عـلـيـه , ولـكنه لايكادينفع ... ومع ذلك كان الفتوى على خلافهم جسارة و جرئة .

والاحتياط طريق النجاة .

((651))

از سـويـى ايـشـان در حـاشيه اى كه بر رساله احكام مرحوم حاج محمد كلباسى به نام ((النخبة ))
نـوشـتـه , بـا سكوت در مقابل فتواى ايشان به نجاست كفار, همان فتواى نجاست را انتخاب كرده
است .

((652))

13 - سـيـد مـحـسـن حكيم , پرچم دار بزرگ اين فتوا در عصر حاضر, بزرگ ترين فقيهى بود كه با
صـراحـت تمام , فتواى طهارت بدن اهل كتاب را اعلام كرد.

پس ازصدور اين فتوا از سوى ايشان ,
شمارى ديگر از فقهاى متاءخر جراءت بازنگرى فقهى در دلايل دو نظريه و اتخاذ نظر بر خلاف نظر
مـشـهور و اى بسا جراءت بر ابراز عقيده درونى خويش را پيدا كردند.

((653))
بدين وسيله مرحوم
آيـة اللّه حكيم راه گشاى فتواى طهارت اهل كتاب براى متاءخران است .

آية اللّه حكيم (ره ) در پاسخ
استفتايى در همين باره , فتواى معروف خويش را صادر كردند.

متن استفتا و فتوا چنين است :
بسم اللّه الرحمن الرحيم و به نستعين .

سماحة الاءمام المجاهد السيد محسن الطباطبائى الحكيم دام ظله
لـقـد قـراءنـا اخـيـرا فـتـوى سماحتكم بطهارة الكتابيين و طهارة طعامهم و جوازالاءكل منه الا
الشئ الذى يذبحونه بايديهم فهو حرام .

لذا يرجى التكرم و اجابتناعلى السؤال الاتى ادامكم اللّه ذخرا
و ابقاكم ظلا.

عن جماعة من المسلمين ـ كاظم جبار عدوه

/ 115