روايات دلالت كننده بر نجاست اهل كتاب و نقد آن ها
1 - حـسـنـة((690))سـعيد الاعرج : قال : ساءلت اباعبداللّه (ع ) عن سؤراليهودى والنصرانى .فقال :
لا,((691))
سـعيد اعرج مى گويد: از امام صادق (ع ) حكم استفاده ازنيم خورده يهودى و نصرانى را
پرسيدم ,حضرت فرمود:خير.[استفاده مكن ]
نحوه دلالت
گـرچه ظاهر سؤال و جواب , درباره حكم تكليفى است , يعنى از جواز استفاده وحرمت آن پرسش شـده اسـت , نـه از حكم وضعى سؤر, كه نجاست و طهارت باشد,اما به هرحال منشاء شك و سؤال
راوى , تـرديـد وى در طـهـارت و نـجـاست ذاتى بدن يهود و نصارا بوده است , كه نهى امام (ع ) از
استفاده آن , مستلزم حكم نجاست ذاتى بدن آنان مى باشد.
نقد دلالت
در دلالت اين حديث بر نجاست اهل كتاب دو اشكال به چشم مى خورد:الف ) گرچه ترديد سؤال كننده از حكم تكليفى منشاءيى داشته , اما دليلى يقينى در دست نيست
كه نشان دهد آن منشاء, شك وى در طهارت و نجاست ذاتى آنان بوده است , زيرا امكان دارد منشاء
آن , شك وى در خباثت و قذارت و پليدى نيم خورده كفارباشد كه عده اى از فقيهان شيعه قائل به
استحباب پرهيز از آن هستند,يا منشاء آن , شك وى در نجاست عارضى دهان كفار به سبب تماس با
شـراب وگـوشـت خـوك و مـردار و امـثـال آن بـوده اسـت .بـا وجـود اين دو احتمال , نمى توان
گـفت احتمال اول يقينا درست است .از همين رو, اين حديث بر بيش از نهى و پرهيز ازنيم خورده
كتابى دلالت نمى كند.ب ) اگر حكم تكليفى اين حديث را مستلزم حكم وضعى بدانيم , در اين صورت فقط بر ((نجاست
سـؤر)) يهودى و نصرانى دلالت خواهد كرد, زيرا حديث حكم ((سؤر)) را به طور صريح بيان كرده
اسـت , اما هيچ ملازمه قطعى بين ((نجاست سؤريهودى )) و ((نجاست ذاتى بدن وى )) نيست .در
صفحات پيشين در بحث اجماع توضيح داده شد كه عده اى از فقها منكر اين ملازمه اند.2 - صـحـيـحـة مـحـمد بن مسلم : قال : ساءلت اباعبداللّه (ع ) عن انية اهل الذمة والمجوس , قال :
لاتـاءكـلـوا مـن انـيـتـهـم ولا مـن طـعـامـهم , الذى يطبخون ولا فى انيتهم ,التى يشربون فيها
الخمر,((692))
محمدبن مسلم مى گويد: از امام صادق (ع ) حكم استفاده از ظرف هاى اهل ذمه و
مـجـوسيان را پرسيدم , حضرت فرمود:ازظرف هاى آنان مخوريد, و نيز از غذايى كه آنان مى پزند و
هم چنين از ظرف هايى كه در آن ها خمر مى نوشند, استفاده نكنيد.
نحوه دلالت
حـضـرت در قسمت اول حديث , از استفاده ظروف اهل كتاب به صورت مطلق نهى فرموده است ,هـرچـنـد به نجاسات ديگر مثل خمر آلوده نشده باشد, و اين گونه نهى , نشانه نجاست اهل كتاب
اسـت , چـنـان كه حضرت در بخش دوم , فقط خوردن غذاهايى را نهى فرموده كه دست پخت خود
اهـل كـتـاب بـاشد, چرا كه در آن صورت غذا با دست هاى آنان تماس داشته و آلوده و نجس شده
است .
نقد دلالت
اگـر تمام ظرف هاى اهل كتاب به دليل تماس با اعضاى آنان , محكوم به نجاست باشد, قيد بخش سـوم حـديث (ظرف هايى كه در آن شراب مى نوشند) لغو خواهدبود, زيرا لازمه منطقى بودن اين
تـقـييد آن است كه حكم حرمت مخصوص همان ظرف هاى آلوده به شراب باشد و بقيه ظرف هاى
اهـل كـتـاب مـحكوم به طهارت خواهد بود.در اين صورت طبق قوانين اصول فقه , لازم است كه
اطـلاق فـقـره اول حـديـث را براين جمله مقيد حمل كنيم و مقصود از آن هم همين مفاد جمله
مقيدباشد.بنابراين , قسمت اول و سوم هيچ دلالتى برنجاست ذاتى اهل كتاب ندارند.امـا در قـسـمت دوم (حرمت استفاده از غذاى پخته شده به دست كتابى ) نيزمعلوم نيست كه اين
حـرمـت بـه دليل نجاست ذاتى اهل كتاب است , يا نجاست عارضى دست ها و ظرف هاى آنان , يا به
سـبـب قـذارت و پـليدى معنوى كافران كه پرهيز از آن مستحب مى باشد.با وجود اين احتمالات ,
نمى توان ادعاى دلالت قطعى براحتمال اول را پذيرفت .از همين رو, حديث فوق جز بر پرهيز از خوردن غذا در ظرف هاى آلوده به شراب كتابى ها و غذاهاى
دست پخت آن ها ـ اعم از حرمت و كراهت ـ برحكم ديگرى دلالت ندارد.بلكه چنان كه آية اللّه خويى
در ((التنقيح )) فرموده است ,((693))
اين حديث دلالت آشكارترى بر طهارت اهل كتاب مى كند,
زيـرا وقـتـى در پـاسـخ سؤال كننده فقط ظرف هاى آلوده به شراب اهل كتاب را نجس مى شمرد,
مفهومش پاك دانستن ظرف هاى ديگر اهل كتاب و دست ها و بدن آنان است .3 - حـسنة عبداللّه بن يحيى كاهلى : قال : ساءلت اباعبداللّه (ع ) عن قوم مسلمين ياءكلون و حضرهم
مـجـوسـى , ايـدعـونه الى طعامهم ؟ فقال : اما انا, فلااءواكل المجوسى , واكره ان احرم عليكم شيئا
تـصنعون فى بلادكم((694))
,كاهلى نقل مى كند كه :از امام صادق (ع ) پرسيدم اگر گروهى از
مـسـلـمانان مشغول غذاخوردن باشند وفردى مجوسى بر سفره آنان حاضر شود, آيا او را به سفره
خـويش دعوت كنند؟حضرت فرمود: من خود با مجوسى هم غذا نمى شوم , اما دوست ندارم آن چه
راشما در شهرهايتان انجام مى دهيد بر شما حرام كنم .