دلايل معناى پنجم - طهارت و نجاست اهل کتاب و مشرکان در فقه اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

طهارت و نجاست اهل کتاب و مشرکان در فقه اسلامی - نسخه متنی

محمدحسن زمانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دلايل معناى پنجم

دلايل وشواهدى وجود دارد كه نشان مى دهد مراد از نجس در اين آيه پليدى و ناپاكى عقيدتى و روحى مشركان است :

1 - تنها معناى مناسب آيه

در آغـاز بررسى معناى واژه ((نجس )) بيان شد كه براى اين واژه پنج معناى مناسب مى توان تصور كـرد, امـا معانى ديگر با اين آيه تناسب نداشت , زيرا بيان معناى آلودگى ظاهرى بدن مشركان به
كـثافات و ميكروب ها از شؤون و وظايف شارع وشريعت نيست .

نجاست فقهى نيز نمى تواند مراد و
مـدلـول آيـه باشد, زيرا در زمان نزول اين آيه از طرف شارع , لفظ ((نجس )) به طور مستقل براى
خـصـوص ايـن معناوضع و جعل نشده بود و حقيقت شرعيه و دليل و قرينه خاصى هم در اين آيه
بـراراده اين معنا وجود ندارد.

از سويى اراده نجاست عارضى يا محدث بودن هم بااشكالاتى مواجه
بود.

بـنـابراين , در اين آيه جز معناى ((پليدى عقيدتى و روحى )) معناى مناسب ديگرى نمى توان براى
كلمه نجس در نظر گرفت .

2 - تفريع ممنوعيت ورود به مسجدالحرام

در بـررسى دومين معنا از معانى احتمالى واژه نجس توضيح داده شد كه ((تفريع ممنوعيت ورود مـشركان به مسجدالحرام برنجاست آن ها)) وملاك قرار دادن نجاست براى ممنوعيت ورود, خود
شـاهـدى اسـت براين كه مقصود از نجاست ,همان پليدى باطنى است , نه نجاست فقهى , زيرا اگر
نـجـاسـت را در ايـن آيـه بـه مـعـنـاى فقهى آن بدانيم , ناگزير آن را علت و ملاك ممنوعيت به
مسجدالحرام دانسته ايم .

حال آن كه اين نظريه از ديدگاه اكثر قاطع علماى شيعه مردود شناخته
شـده است ,چنان كه فتواى مشهور شيعه از عروة الوثقى و فتواى امام خمينى (ره ) ازتحريرالوسيله
در صفحات گذشته نقل شد.

3 - قدر متيقن از مفاد آيه

بـرفـرض حمل لفظ ((نجس )) در اين آيه بر معناى اصطلاحى فقهى مانع و مشكلى نداشته باشد ـ زيرا ممكن است برخى از فقها نجاست بدن يا هرنجس ديگر را حتى در صورت عدم سرايت به خود
مـسـجـد مـلاك مـمنوعيت ورود به مسجدالحرام بدانند ـ مدلول اين آيه در بين دو مفهوم مردد
خـواهد بود: يكى پليدى عقيدتى وباطنى مشركان و ديگرى نجاست بدنى آن ها, اما دراين دوران ,
تـرجـيـح بـا مـعـنـاى نـخـسـت اسـت , زيـرا آن چه مسلم است , وجود خصوصيتى منفى و پست
وقـذارتـى تنفرآور در مشركان است كه همان خصوصيت موجب سلب صلاحيت آنان براى ورود به
مـسـجـدالحرام شده است .

اما در اين كه اين خصوصيت و قذارت , موجب اثرديگرى , يعنى سرايت
نـجـاسـت بـه اشـيـاى مرطوب شود (در صورتى كه به معناى نجاست فقهى باشد) و يا نشود (در
صـورتـى كـه به معناى پليدى عقيدتى و روحى باشد) جاى شك و ترديد است .

چون آيه شريفه به
طور صريح يا به اشاره برآن دلالت ندارد, و چون در اين گونه موارد بايد طبق قواعد اصولى , مفاد
مـسـلـم و قـطـعـى مـورد قبول قرار گيرد و معناى مشكوك رها شود, مدلول قطعى اين آيه كه
مـرادف پـلـيـدى عـقيدتى و باطنى مشركان است , پذيرفته مى شود و معناى مشكوك كه مرادف
نجاست فقهى بدن آنان است , كنار گذاشته مى شود.

علامه طباطبايى در تاءييد اين مطلب مى نويسد:
قرآن كريم مشركان را از ورود به مسجدالحرام نهى كرده است و لازمه عرفى اين نهى آن است كه
مـومـنـان مانع ورود آن ها شوند.

از اين كه خداوند علت محروميت آنان را از مسجدالحرام نجاست
آن هـا شـمـرده اسـت , مى توان دريافت كه نحوه اى قذارت و آلودگى در آنان هست كه با طهارت
ونـزاهـت مـسـجدالحرام ناسازگاراست ,و اين گونه قذارت چيزى غير از حكم نجاستى است كه
اشياى ديگر را درصورت ملاقات , نجس مى نمايد.

((491))

آقاى قرشى مؤلف قاموس القرآن مى نويسد:
...بـنـابر آن چه گفته شد معناى آيه چنين مى شود: مشركان يك پارچه كثافت وپليدى اند, پس , از
امسال ديگر به مسجدالحرام نزديك نشوند... وظاهرا مرادكثافت باطنى است , نه اين كه مثل بول و
غـايـط وسـگ نجس اند... .

به هرحال ازآيه , نجاست مشركان فهيمده نمى شود.

نجاست آن ها واهل
كتاب را بايد ازروايات استفاده كرد.

((492))

آية اللّه سيداحمد خوانسارى در پاسخ به استدلال فقهايى كه براى نجاست بدنى مشركان به اين آيه
استدلال كرده اند, مى نويسد:
ايـن اسـتـدلال مورد اشكال است , چون معناى عرفى ((نجس )) همان ((قذر)) وكثيف است .

شايد
((شـرك )) هـمـان قذارت معنوى باشد كه از همه ناپاكى ها ناپاك تراست ,بدون اين كه آثار نجاست
فقهى و شرعى برآن مترتب گردد.

((493))




4 - نزديك ترين معنا به معناى عرفى

گرچه دو معناى مورد بحث (پليدى عقيدتى وباطنى و نجاست فقهى ) از مـصـاديـق و فـروع مـعـناى عرفى و لغوى ((نجس ))اند, و طبق قواعد بايد كلمه ((نجس )) را در
صورت نبودن قرينه خاص برمعناى عرفى آن حمل كرد, معناى اول (پليدى و آلودگى عقيدتى و
روحـى ) به معناى عام عرفى نزديك تر, بلكه دقيقا عين معناى عرفى است , و معناى دوم (نجاست
فـقـهى ) نسبت به معناى اول از معناى عرفى آن دورتر است , زيرا شارع , هم در مصاديق عرفى آن
تغيير وافزايش وكاهش داده وهم در خصوصيت خود آن معنا واحكام مترتب بر آن .

از اين رو, حمل
به معناى اول كه به معناى عرفى نزديك تر است , بر معناى ديگر رحجان خواهدداشت .

آيـة اللّه خـويـى (ره ) مـفهوم پليدى باطنى را معناى لغوى وعرفى لفظ ((نجس ))دانسته ومفهوم
نجاست فقهى را معناى غير معهود و غير لغوى آن شمرده است , به همين علت معناى اول را بردوم
ترجيح داده است .

5 - تناسب باشاءن نزول آيه

مرحوم طبرسى در شاءن نزول اين آيه آورده است : پـس از ايـن كه خداوند با نزول آيه ((ياايهاالذين امنوا لاتتخذوا آبائكم واخوانكم اولياء... , اى مومنان
پـدران وبـرادران خود را دوست خود مگيريد, اگر كفر رابرايمان برگزيدند)), از ولايت مشركان
نهى فرمود.

ولايت و سرپرستى آنان را ازمسجدالحرام هم با نزول آيه جديد قطع كرد و ورودشان را
به مسجدالحرام ممنوع ساخت ...((494))
.

روشـن است كه مسئله قطع ولايت وحاكميت مشركان قريش از مسجدالحرام يك مسئله سياسى
اسـت كـه بـه دلـيـل داشـتـن عـقـايـد شرك آميز وستيزه جويى آنان بااسلام و خداپرستى , و بيم
تـاءثيرگذارى آنان برمسلمانان از راه تبليغ وتهديد واعمال حاكميت خويش صورت گرفته است ,
چـنان كه فلسفه ممنوعيت وقطع ولايت پدران وبرادران مشرك نيز به همين علت است .

بنابراين ,
هـمـان طور كه آية اللّه خويى فرموده ((مناسبت حكم وموضوع )) ايجاب مى كند كه مقصود از اين
ناپاكى خسارت بار كه با قانون ممنوعيت ورود به مسجدالحرام از آن پيش گيرى شده است ,همان
عقايد شرك آميز و پليدى باطنى وعداوت با توحيد باشد, زيرا جعل وتشريع نجاست بدنى مشركان
ارتـباط آشكارى با ولايت وحاكميت سياسى آنان برمسجدالحرام ندارد و نجس خواندن ظاهر آنان
حـاكـميت سوء آنان را بر طرف نمى كند, مگر آن كه غرض از تشريع نجاست

همان تحريم سياسى و
پـرهـيـزدادن مـؤمـنـان از تـمـاس ومـراوده بـا مشركان باشد, كه در اين صورت مشركان داراى
نجاست سياسى خواهند بود ,نه نجاست بدنى (فقهى ).
آية اللّه خويى مى نويسد:
مـنـاسـب تـرين معنا با معناى لغوى آن , يعنى ((قذارت )), قذارت وناپاكى نفسانى وفساد عقيدتى
مشركان است , و مناسبت حكم و موضوع , همين معنا را اقتضامى كند, زيرا خداوند ورود كسانى را
به خانه توحيد حرام كرده كه مدافعان ومروجان شرك و دشمنان توحيداند.

اما نجاست اصطلاحى
فـقـهى , اصولاموجب حرمت ورود نيست , مگر در موارد استثنايى كه عامل هتك حرمت ياسرايت
نجاست باشد.

((495))




گفتاردوم : آيه سوره انعام

فـمـن يـرداللّه ان يـهـديـه يشرح صدره للاسلام ومن يرد ان يضله يجعل صدره ضيقا كاءنما يصعد
فى السماء كذلك يجعل اللّه الرجس على الذين لايؤمنون .

((496))

پس هر كه را كه خدا هدايت او را خواهد, دلش را به نور اسلام روشن وگشاده گرداند و هركه را
خواهد گمراه سازد و به حال خود واگذارد, دل او را ازپذيرفتن ايمان تنگ و سخت كند, گويى
كه مى خواهد از زمين برفراز آسمان بالا رود.

اين چنين خداوند پليدى را بركسانى كه نمى گروند
قرار مى دهد.

/ 115