معناى فرزند خدا نزد معتقدان به فرزندى براى خدا
اكنون كه معانى گوناگون ((فرزند خدا)) گفته شد, مى توان گفت : اگر مقصود يهوديان و مسيحيان از فرزندى عزير و عيسى (ع ) براى خداوند,معناى سوم باشد (كهاين دو هم چون خداوند متعال , خدايان مستقل اند) بى هيچ ترديدى همه آنان مشرك اند, چنان كه
اگر مقصودشان معناى اول باشد (خدا راجسم و پدر واقعى بدانند) سخنى باطل گفته اند, و اگر
متوجه ديگر پى آمدهاى كفرآميز اين سخن , و ملتزم به آن باشند, كافر محسوب مى شوند.اما چنان
كـه گـذشـت فقرات تورات و انجيل فعلى وكلمات اكثر بزرگان يهود و مسيحيت , با اين دو معنا
هيچ سازگارى ندارد.اگـر مـقـصـود آن هـا مـعـناى چهارم و پنجم يا معناى دوم باشد, اعتقاد آن ها نه تنهاشرك آور و
كـفـرآميز نيست , بلكه سخن حقى است كه بدان معتقد شده اند, و گفته شد كه اكثر كلمات عهد
قديم و جديد و اعترافات بزرگان اين دين با اين معانى سازگارتراست .البته از اين توجيه و تحليل , اين گونه استنباط نشود كه همه يهوديان و مسيحيان تاريخ در مسئله
فـرزنـدى عزير و عيسى (ع ) دچار خطا و انحراف نشده و هيچ فرقه اى از آنان به كفر و شرك آلوده
نگرديده است , چرا كه برخى فرقه ها و اشخاص ـ گرچه اندك اند ـ به اين انحرافات دچار شده و به
شـرك يـا كفر آلوده گشته اند.شواهدى برتحقق اين انحراف در تاريخ وجود دارد كه آن ها عبارت
است از:
1 - قـرآن كـريـم درآيـه شـريفه ياد شده , اين اعتقاد نصارا و يهود را با لحن عتاب آميزاز آن ها نقل
كـرده , آن را مـشـابـه عـقـيده كافران دانسته , و نسبت افك و دروغ و انحراف به آنان داده است و
مى فرمايد:
و يهوديان گفتند: عزير پسر خداست و نصارا گفتند: عيسى پسر خداست .اين سخن آن هاست كه
(فـقط) با دهانشان مى گويند و شبيه سخن كافران پيشين است .خدا بكشد آن هارا, كدامين سوى
مى روند.((272))
2 - شوراى كليساى فينيقيه درقسمتى از مصوبه و منشور خويش بر خدا بودن وجاودانگى حضرت
عيسى (ع ) تصريح دارد.3 - پـيـامـبر اكرم (ص ) در حديثى اين اعتقاد يهود و نصارا را به پسرى عزير وعيسى براى خداوند
موجب شدت غضب الهى شمرده , فرمودند:
اشـتـد غـضـب اللّه على اليهود, حين قالوا عزير ابن اللّه و اشتد غضب اللّه على النصارى , حين قالوا
المسيح ابن اللّه ...((273))