نتيجه گيرى
به اين ترتيب مى توان گفت كه پديدارى انديشه ى موعود، در نتيجه ى سه كنشِ نسبتاً مستقل از هم رخ داده است:1) موعود اسطوره اى: كه بر اساس باور به سير ادوارى تاريخ و اين كه همه ى رخ دادهاى گيتى هم چون بهار و خزان، تكرار شدنى هستند، شكل گرفته و با نگاهى به گذشته، بازگشت به عصر زرّينِ و دوران شادكامى و خوشىِ سرآغاز خلقت را اميد دارد.2) موعود نيمه اسطوره اى: كه از تعامل ميان همان باور اسطوره اى و نيز آموزه هاى پيامبران الهى به اصل معاد (و سير خطى تاريخ) شكل گرفته و آرزوى بازآفرينىِ عصر زرّين را در هيأت بازآرايى جهان يا رهايى قوم از استيلاى جبّاران، به آينده فرافكنى كرده است.3) موعود دينى: برمبناى اعتقاد به لزوم برقرارى و حضور هميشگى حجت الهى بر زمين شكل گرفته است و هدف غايى از موعود را عمدتاً در برقرارى عدل و قسط خلاصه مى كند.1- امينى، [آيت الله] ابراهيم، دادگستر جهانى، ص 155.