الف) فلسفه ى غيبت امام (عليه السلام)
چنان كه از اخبار معتبر به دست آمده است، حضرت مهدى (عليه السلام) دو غيبت داشته است:غيبت صغرى: تقريباً هفتاد و اندى سال طول كشيد و آن بزرگوار در آن مدّت به وسيله ى سفيران با مردم در ارتباط بودند و در آن زمان معجزه هاى آشكارى از آن حضرت ظاهر گرديد و بسيارى از مردم در آن زمان بدين وسيله به مذهب تشيّع گرويدند.غيبت كبرى: هنوز هم ادامه دارد.امام (عليه السلام) چرا غايب است و علّت و جهتش چيست؟ پاسخ اين مسأله بسيار مشكل است زيرا كه اين مسأله مسأله اى عقلى نيست تا با براهين عقلى پاسخ داده شود و نيز عرفى هم نيست تا عرف و عقلا آن را درك كنند، بلكه اين موضوع تعبّدى است بايد پاسخ آن از منابع وحى و رسول خدا و اهل بيت طاهرينش (عليهم السلام) اخذ شود. وقتى كه به اخبار آل محمد (عليهم السلام) مراجعه مى كنيم مى بينيم كه اختلاف نظر بسيار در اين باره وجود دارد. حال شمارى از روايت ها را بررسى مى كنيم تا ببينيم كدام ديدگاه مناسب است تا بدان روى آورد.روايت ها دليل غيبت را شش دسته دانسته انددليل اول ـ خوف و ترس
شمارى از اخبار دلالت دارد كه خوف و ترس باعث غيبت حضرت مهدى (عليه السلام) است كه صحيحه ى أبان بن تغلب از اين جمله است. «عن ابى عبد الله (عليه السلام) قال قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) لابدّ للغلام من غيبة فقيل له و لم يا رسول الله. قال يخاف القتل; حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود: رسول خدا فرمود، آن شخص بايد غايب شود. شخصى سؤال كرد براى چه يا رسول الله؟ فرمود: خوف قتل وى در ميان است».روايت هاى زيادى بدين معنا وارد شده است.چرا امامان ديگر نمى ترسيدند؟رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در اين خصوص مى فرمايد: « حضرت مهدى از ذرّيّه ى من خواهد آمد تمامى جبّاران و ستم گران و شاهان عالم را خواهد كشت و فقط يك قدرت حكم فرما خواهد بود». خلفا و سلاطين هم مى خواستند او را از بين ببرند، لذا بيشتر از ترس اين كه اين امامان مبادا مهدى باشند آنان را اذيت يا شهيد مى كردند.منصور دوانيقى خليفه ى عباسى حضرت صادق (عليه السلام) را چندين مرتبه آزار داد، ولى روزى آن حضرت را احضار كرد و بعد از آن كه صحبت هايشان تمام شد گفت: يا اباعبدالله، يك سؤال از تو مى پرسم، راستش را بمن بگو. امام صادق(عليه السلام)فرمود: من به هيچ كس دروغ نگفته و نمى گويم چه رسد به تو. پرسيد آيا مهدى موعود تو هستى؟ فرمود: نه. سؤال كرد: پس كيست؟ جواب داد: ششمين از فرزندان من خواهد بود. باز پرسيد: آيا در زمان من مى آيد؟ گفت: نه. دوباره سؤال كرد: آيا در زمان فرزند من خواهد آمد؟ فرمود: نه.سپس حضرت را آزاد كرد.از اين حديث ظاهر مى شود كه حاكمان مى ترسيدند مبادا امام معاصرشان حضرت مهدى (عج) باشد، و بر اساس ترس دشمنان را قلع و قمع مى كردند. البته چنان در خبرها به طور پيوسته نهمين فرزند امام حسين(عليه السلام) را امام موعود معرفى شد و نشانه هاى آن حضرت مشخص شد كه امام معهود در وجود يك نفر تجلى پيدا كرد.لذا هر خليفه و پادشاه در كمين بود تا او را بكشد. بنابراين بر او لازم و واجب