بررسی نظریه های نجات و مبانی مهدویت جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
وضوح در اشعار معاصر قابل رؤيت است كه اين دوران را نوعى زوال براى هندوستان مى دانند. و در اين اشعار خداى Ind a، آن ها را « ويران كننده ى شهرها » و « هدر دهنده ى آب ها » مى خواند، و اگر باز هم ما بدون در نظر گرفتن تمام شواهد، آيين اين طايفه ى بى سر و سامان را به عنوان يك دين به حساب آوريم باز هم همان چيزى نيست كه ما امروزه آن را به عنوان هندوييسم مى شناسيم و تشكيل و اوج گيرى هند وسيع امروزى تنها در يك مدت زمان كوتاه از Vpanishads و شكل گيرى تفكر Vedantic آغاز شد و تا تحكيم نظم عمومى توسط Manusm iti(كتاب قانون Manu) پيش رفت و در حقيقت نوعى دوران استعمارى است كه تنها به نمايش نوعى يك پارچگى جهت توجيه هويت هنديا هندوستان و يا مردمانى كه در آن ساكنند مى پردازد و ترجمان اولين و آخرين آيين اين شبه قاره است.اروپاييان با عقايدى چون: نژادپرستى و رومانتيك گرايى همگام با جاذبه هاى Veda و شوق گرايى O ientalism نقشى مهمى در شكل گيرى هندوييسم ايفا كردند اما اصلى ترين عمل جهت شكل گيرى و سازماندهى هندوييسم توسط نخبگان هندى صورت گرفت.اين پيشرفت هاى مهم در سال 1920 توسط سواركار(1) اتفاق افتاد. سواركار خويشتن را به عنوان يك ملحد معرفى كرد و تئورى او نيز تكيه بر مسائل دينى است. تفكر سانسكريتى، آريايى او اين مطلب را به وضوح بيان مى دارد كه منزجر از تلفيق شدن هندو و اردوست. او اجازه ى طرح تنوع فرهنگ و زبان در هندوستان را لغو كرد و در برخى اوقات سياستى ضد اسلامى در پيش گرفت.