بررسی نظریه های نجات و مبانی مهدویت جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
را به خلاف خواست آن ها متوجه اين غايت منظم مى كند، چنان كه گويى ـ مطابق تعبير مشهورى كه هگل از اين انديشه ى كانت مى كند ـ عقل يك نوع «حيله» بكار مى بندد تا انسان را به مقتضاى خواست خويش هدايت كند. افراد انسانى و حتى اقوام و ملت ها نادانسته در مسير نقشه اى كه طبيعت دارد راه مى پويند و اين نقشه كه خود آنان از آن خبر ندارند خط سير آن ها را تعيين مى كند و تمام اعمال و اطوار آن ها نيز جهت تحقق آن بكار مى آيد. اين غايت در نظر كانت بوسيله ى زندگى نوع بشر تحقق مى پذيرد و بدين نحو ترقى انسانيت در مسير كمال، از طريق نسل هاى پياپى و نامتناهى حاصل مى شود نه به وسيله فرد. از نظر كانت دو وديعه ى طبيعت يعنى عقل و آزادى انسان را در جهت كمال ترقى مى دهد. كانت اين اندازه خوش بينى دارد كه يقين كند آن چه افراد جامعه را وادار به تسليم در مقابل قانون و حكومت قانونى داشته است، دولت ها را نيز سرانجام بدان راه مى كشاند. در واقع بار مخارج نظامى دولت ها كه هر روز گران تر مى شود، دردها و مصيبت هايى كه جنگ به بار مى آورد و لطمه هايى كه به صنعت و بازرگانى مى زند، سرانجام ملت هاى جهان را وادار مى كند كه اين حالت وحشى گرى و بى قانونى را كه در روابط آن ها حكومت دارد و جنگ خوانده مى شود ترك كنند و در سازمان واحدى كه مثل يك اتحاديه باشد و حقوق همه را محفوظ مى دارد جمع آيند و شهروند جهان باشند، نه شهروند كشورها. اين «صلح پايدار» است. در نظر كانت اين صلح ابدى يك نقشه ى دل پذير ـ امّا خيالى ـ براى مدينه ى فاضله ى فيلسوفانه نيست، ضرورتى است كه ناشى از طبيعت اشيا است و بدين گونه تاريخ نوع انسان در نظر او عبارتست از تحقق تدريج يك طرح پنهانى طبيعت كه با ايجاد حكومت قانونى جهان هم روابط دولت ها را تحت ضابطه مى آورد و هم روابط افراد با دولت ها را.قول كانت كه تاريخ را عبارت از ترقى و توسعه ى «آزادى» نزد فيلسوفان