بررسی نظریه های نجات و مبانی مهدویت جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
اطلاع كافى دارند ولى دوره نفوذ و تاثير اين گونه عقايد در اذهان عامه بيشتر از دو قرنى كه مختص سياستهاى حزبى است، ادامه نخواهد داشت و با سپرى شدن اين دو قرن (هيجده و نوزده) عقايد مذكور از رونق خواهد افتاد. نه اين كه مردم از روى دلايل منطقى منكر آن مى شوند، بلكه اصلاً حوصله مردم سررفته و از عقايد نظرى بيزار خواهند شد. همين بيزارى مدتها است روسو را از ميان برده و قريباً ماركس را هم از ميان خواهد برد. نه اين كه مردم از اين نظريه يا آن نظريه دست بكشند، بلكه اصولاً هر گونه نظريه اى را دور خواهند انداخت. مفهوم عقايد نظرى زائل شده و آن نيك بينى احساساتى مخصوص قرن هيجدهم كه تصور مى رفت امور مختلفه را به وسيله آراء و افكار مصلحانه مى توان سامان داد از اذهان خارج خواهد شد». (1) در جاى ديگر مى نويسد: «... همان طور كه اعتقاد به حقوق بشر روسو از سال 1848 تاثير خود را از دست داد، اعتقاد به ماركس هم از زمان جنگ جهانى اول رو به سستى نهاده است... عذاب وجدان و تشنگى روحى شديد ايجاد نشده كه هدفش تاسيس دنياى جديدى است كه انسان بتواند به جاى عقايد پر آب و تاب نظريات مشعشع، در پى اسرار و رموز گيتى برآيد و سرانجام مقاصد خود را در «دين نوبت ثانى» خواهد يافت» .(2) اشپنگلر كوشش كرده تطورات اجتماع و تحولات تاريخى ملل را تحت نظم و اسلوب معينى در آورد.بطورى كه بتوان مسير تاريخى هر فرهنگ و تمدنى به ويژه تمدن ملت هاى مغرب زمين را كه اكنون در اوج عظمت است، با فرهنگ هاى ديگر كه در ازمنه ى تاريخى ظاهر شده و در گذشته اند مقايسه كرد و هم چنين بتوان تحولات بعدى آن را كه در آينده روى خواهد داد پيش بينى كرد. اشپنگلر معتقد است كه هر فرهنگى در زمانه ى معينى در سرزمينى محدود پديد مى آيد. ولى همين كه فرهنگى